کتاب|

نوجوان|

داستانی|

علمی تخیلی

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
4 ماه پیش
5بهخوان
یکی از اولین کتاب ها و قشنگ ترین کتابایی بود که خوندم. همون اول کاری رفت تو لیست کتابای مورد علاقم
1 ماه پیش
5بهخوان
از نظر من یکم مونولوگ هاش در صد و خورده ای صفحه ی اول زیاد بود و این یکم ماجرا رو خسته کننده میکرد و باعث میشد من چنیدن بار قصد رها کردن این کتاب رو داشته باشم ولی الان خیلییی خوشحالم که کنارش نذاشتمش و تونستم این کتاب عالی رو بخونم و تمومش کنم و واقعا به نظرم ارزششو داشت (اونهمه مونولوگ) و حتماااااا پیشنهاد میکنم بخونیدش چون این کتاب بی نظیرههههههه🥹
7 ماه پیش
5بهخوان
خیلیییییی خفن بود و همونموقع که خوندمش عاشقش شدم
1 ماه پیش
4.5بهخوان
سه چهار روزی میشه که شروع کرده بودمش ، دو سه روز اول خیلی آروم پیش رفتم ، با خودم میگفتم تا جمعه (دیروز) تموم میشه حتما . اما تموم نشد ، با وجود برنامه فشرده امروزم ، شب که رسیدم خونه با خودم گفتم امشب تمومش میکنم .. شاید سه چهار ساعت تمام مشغول خوندنش بودم که بالاخره همین الان تموم شد .‌. روایت عشق ، اما نه آنی که با شنیدن این کلمه ، فوری در ذهن نقش می‌بندد ‌.. عشق فرای قانون طبیعت دنیا ، عشقی که شجاعت جنگیدن می‌بخشد ، عشقی که همه‌ی وجود را در بر میگیرد ‌.. عشقی بین یک انسان و یک موجود کوچک جنگلی ، که برای رساندن آن انسان به کودکان و یاد همسرش ، تمام هستی اش را فدا می‌کند .. «...ویلا همیشه با خود فکر کرده بود توی دنیا هیچ چیز مثل عشق ، نایاب و لطیف نیست و حتما در عشقی که یک فران یا انسان احساس میکرد و می ورزید ، محدودیتی وجود داشت یا این که عشق در دنیا محدود بود. فکر میکرد وقتی ناتانیل به فرزندانش برسد ، دیگر در قلبش جایی برای او نخواهد داشت ، اما عشق مثل سنگ نبود ،مثل رود نبود ؛ عشق مثل ستاره های درخشان در آسمان نیمه شب بود ، مثل خورشیدی که همیشه طلوع میکرد و آبی که همیشه جریان داشت . ...»