کتاب|

عمومی|

ادبیات|

شعر

درباره‌ی کتاب براندویی که عرق‌گیر خیس پوشیدهانتشارات فصل پنجم منتشر کرد: ما زندگی کردیم و ترسیدیم ما زندگی کردیم و چک خوردیم ما توی هر چاهی فرو رفتیم ما توی هر شهری کتک خوردیم ......... ما خاطرات مبهمی بودیم که روز و شب کم رنگ تر می شد دیوارهای را هر چه می کندیم سلول هامان تنگ تر میشد .......... مثل دو ماهی - قرمز مغرور تا آخر دریا جلو رفتیم ما عاشقی کردیم و افتادیم ما عاشقی کردیم و لو رفتیم....
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر حامد ابراهیم پورمشاهده همه