دربارهی کتاب تنها من (2)انگار کسی روی دستم افتاده بود و می بوسید و نوازش می کرد و اشکهایش روی پوست زرد و خشکیده ام چکه می کرد. شاید پدر بود، بارها که در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم. صدایش در بغضی ناتمام شنیده می شد:
منو ببخش، خدایا، چی می بینم.. چه بلایی سر عزیزم، امیدم، عشقم اومده چرا خدا؟ چرا...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه