کتاب|

عمومی|

ادبیات|

شعر|

شعر ایران

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
0 سال پیش
کتاب سه بخش نه چندان شبیه به هم داره که شاید تنها وجه تشابهشون مملو بودن از جملات پر از وصف جزئیاتشون باشه. متن کتاب خصوصا بخش سوم، چندان راحت نیست اما جملات به علت کوتاهی و ظاهر ساده به شدت جذاب اند به گونه ای که نمیشه از خوندنشون گذشت حتی اگه کامل متوجه نشید که چی دارن میگن! بخش اول کتاب بیشتر به دوران کودکی سهراب در کاشان مختص شده که عرفان شرقی هم به وفور لابه لای جملاتش جا خوش کرده.(عجیب هم نیست و از سهراب انتظار میره). به علت فهم کمم از این عرفان چندین بار قصد رها کردن کتاب رو داشتم که هر بار هم قدرت جملات پر توصیف زندگی در کاشان به قصد من چربیده.( خوشبختانه) بخش دوم کتاب برای من هیجان انگیز ترین قسمت کتاب محسوب میشه، همون بخشی که هربار بهش فکر میکنم رفلکس ستاره ای شدن چشمام(🤩) فعال میشه! به این دلیل که دریچه نگاهم به مسائل پرداخته شده در این بخشِ کتاب به شدت نزدیک به نگاه سهراب بود اما مغزم برای مبدل کردن نگاهم به نوشته همیشه کم کار بوده ونمیدونین چه لذتی داشت خوندن احساساتم از روی نوشته های سهراب! در رابطه با بخش سوم کتاب هم همونطور که اول اشاره کردم متن سختی داره وعلیرغم علاقه ی وافرم به نقاشی، چندان برام قابل درک نبود و به نظرم یک هنر جو و یا کسی که سر رشته ای در نقاشی داره میتونه لذت بیشتری ببره و فقط علاقه داشتن به نقاشی نمیتونه باعث مستفیض شدن از متنش بشه هرچند که باز هم جملات تاثیر گذار برای من کم نداشت.
1 سال پیش
5بهخوان
اتاق آبی نوشته بسیار خوشخوانی است؛ من با سهراب مختصر آشنایی داشتم و چون عرفان تند و تیز شرقی‌اش دل و دماغم را می‌آزرد حس می‌کردم با او کاری ندارم. به پیشنهاد دوستی اتاق آبی را خواندم و اکنون به احترام سهراب کلاه از سر بر می‌دارم و تمام قد تعظیم می‌کنم. در قلمش نوعی صفای بکر هست که بیداد می‌کند. پدر آمرزیده با کلمات جادو می‌کند؛ سهراب در اتاق آبی حکایت خانه و زندگی‌ بهشتی‌شان را در کاشان بیان می‌کند و در جای جای روایتش به اساطیر شرق و غرب اشاره می‌نماید. کلماتش بقدری لطیف و تداعی گرند که گویی خواننده آن‌ها را در زیر سرانگشتان خود احساس می‌کند؛ روایاتش همه نغزند و پرمغز: ((مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آن‌که خدایی داشته باشم. مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود؛ مدرسه عروسک مرا رنجانده بود. معلم ما آدمی بی رویا بود که پیدا بود زنجره را نمی‌فهمد. در پیش او خیالات من چروک می‌خورد...))
11 ماه پیش
من از جمله های این کتاب سیر نمیشم. دلم میخواست جای سهراب بودم و با چشم های اون و با دریچه نگاه اون، به همه چیز نگاه میکردم و این جملات رو با عمق جانم درک میکردم. جمله های جادویی، سرشار از حس و حال زندگی و بکر و دست نخورده.
3 ماه پیش
3بهخوان
کتاب اطاق آبی شامل سه نوشته‌ی نه چندان راحت (حتی سخت) و شبیه به خاطرات از سهراب سپهری ست. در نوشته‌ی اول که همنام کتابه، متن با مشاهده‌ی یک مار در اطاق محل زندگی سهراب سپهری موسوم به اطاق آبی و کوچ خانوادگی به اتاقی در سمت دیگه‌ی خونه شروع میشه. در ادامه سهراب سپهری با در هم تنیدن این اتفاق و موضوعات اساطیری و اعتقادی راجع به مار و رنگ آبی و شکل اتاق ما رو با خودش همراه می‌کنه. در دومین نوشته همون سبک نوشتاری دنبال شده در موضوع مدرسه و معلم‌ها و دید اونها به هنر و مخصوصا نقاشی. و سومین نوشته در مورد دیدار سهراب سپهری با استاد خارجی خودش و متن گفتگوی اونها در رابطه با هنر شرق و غربه.ه
کتاب های دیگر سهراب سپهريمشاهده همه