دربارهی کتاب چگونه سکولار نباشیمانتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر کرد:ما در عصر سکولار زندگی میکنیم، عصری که ایمان و اعتقاد دینی هرلحظه با چونوچرایی تازه روبهرو میشود؛ گویی امر الهی در پسِ پرده نشسته و به محاق رفته است. ساکنان این عصر با نوعی پریشانی مواجهاند: نه میتوانند بهراحتی دین را بپذیرند و نه میتوانند بهسادگی آن را کنار بگذارند و طوری رفتار کنند که انگار دینی نبوده و نخواهد بود. اما چگونه میتوان از این پریشانی و مواجهه با آن سخن گفت؟ چارلز تیلور، در کتاب سترگ عصر سکولار، کوشیده است که راهی به رهایی از این مخمصه بگشاید و زبانی برای سخنگفتن از این وضعیت پیدا کند. جیمز اسمیت در کتاب حاضر شاخوبرگ انبوهِ تحلیل و استدلال تیلور را هرس میکند و میکوشد آن را در قالبی سادهتر عرضه کند. بنابراین کتاب اسمیت هم راهنمایی است برای خواندن اثر تیلور و هم، فراتر از آن، سرآغازی است برای اندیشیدن به تحولات مهمی که زمانۀ ما را شکل دادهاند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
به نام خدا
۱
رفته بودم برای گپزدن با مترجم جوان و خوشذوق و اهل حکمت کتاب که یک نسخه از تازهترین کتابش را به من هدیه داد و خب، یادم رفت از او بخواهم به سیاق همیشگیام، ابتدای کتابش که حالا شده بود کتابم، تقدیمیهای بنویسد برایم. حامد را دوست دارم، بیش از آنکه بداند. کتابش را در ولگردیهای همیشگیام لابهلای رَفهای کتابفروشیهای راسته انقلاب تهران دیده بودم اما نخریده بودم. قسمت این بود هدیه بگیرمش.
۲
لاجرعه نشستم و در همان مجلس اول، صد صفحهاش را خواندم؛ با انبوهی حواشی که برش زدم. کتاب، کتاب حاشیهزدن است و هی راهبهراه بستن، فکر کردن، سکوت، سکون و بعد، گشودن و خواندن.
۳
ما چطور سکولار شدیم؟ یا چطور ممکن است سکولار شویم؟ بیآنکه دردمان بیاید یا خودمان هم بفهمیم؟ کتاب در این باره است.
در اصل این کتاب را یک نویسنده غربی به عنوان تلخیص و حاشیهنگاری بر یک کتاب قطور و مهم نوشته؛ کتاب اصلی، عصر سکولار نام دارد، نوشته متفلسف و کشیش غربی، چارلز تیلور که دیدهام به فارسی ترجمه شده.
حالا یکی آن را برداشته، تلخیص کرده، حاشیه زده و چون قصه روایت کرده، در قالب کتابی خلاصهتر و شستهرفتهتر تا ما بفهمیم اصل حرف چارلز تیلور در آن کتاب قطور چه بوده. ترجمه فارسیاش خوب است؛ خیلی خوب.
۴
همه حرف این کتاب این است که بشر امروز، سکولاریسم در برابرش یک انتخاب نیست. یک الزام یا اجبار یا حتمیت است و البته چه بد. چرا؟ چون تغییرات اطراف ما به گونهای پیش رفته که الحاد، بیطرفی در برابر دین، شک به منشابودن آسمان و خدا در زندگی ما، ریشه دوانده و گویی تا مدتی بعد، پرسش اصلی این نخواهد بود چرا باید سکولار شویم یا سکولار شدیم بلکه بپرسند: چرا باید سکولار نباشیم.
کتاب مسیری که انسان امروز طی کرده تا بیفتد در بغل سکولاریسم را روایت میکند و خب، با فهم کتاب میفهمیم چقدر خاکریز و جبهه دیندارماندن مدام در حال عقبگرد است یا اینکه خاکریزمان را دقیقا باید کجا بنا کنیم.
1 ماه پیش
4بهخوان
این کتاب شرح مختصری از کتاب عصر سکولار از چارلز تیلور هست؛ یه کتاب ۹۰۰ صفحهای از یه فیلسوف، که توسط یه استاد دانشگاه خلاصه شده. پس خلاصه کردن این کتاب این جا دیوانگیه. سعی میکنم یکم سوال اصلی کتاب رو توضیح بدم و از تجربهم تو زمان خوندنش بگم.
تو این کتاب (و احتمالا کتاب اصلی، به ادعای این کتاب)، بحث در مورد دوران معاصره که تیلور بهش عنوان عصر سکولار رو داده. البته تعریفش از سکولار (تو این ترکیب) با چیزی که به عنوان سکولار میشناسیم متفاوته. ویژگی اصلی این عصر تو این کتاب، «فشار قیچیوار»عه. میگه فرقی نداره شما تو این دوران به چیزی ورای ماده اعتقاد داشته باشید یا نه، در هر حال آروم نمیگیرید. از تغییراتی توی جامعه و نگاه عموم ایجاد شده که دیگه دینداری به راحتی گذشته نیست و آدمِ دیندار، هر روز شخصا با سوالاتِ اساسیای مواجه میشه، و از طرفی آدم بیدین هم اگه دنیا رو تماما مادی ببینه، باز هم جای خالی یه چیزی که نمیدونه چیه رو حس میکنه. این کتاب هم در نهایت جوابِ متقنی برای این سردرگمی نداره ولی سعی میکنه پیشینه و نحوهٔ شکلگیری این وضعیت رو بیان کنه و ظرافتهاش رو بگه. کمک میکنه تا بهتر بتونیم درکش کنیم؛ سوالات اساسی، رو بیاد و جوابهای ضعیف به اونا پس زده بشه. خوندن کتاب حوصله میخواد و باید با تأمل و دقت جلو رفت. میتونه تغییراتی تو نحوه نگاه آدم به دنیا ایجاد کنه.
کتاب پر از ارجاعات به اسامی و مفاهیمِ فلسفهٔ غربه و اگه مثل من با این حوزه آشنایی ندارید، یا خوندن کتاب به شدت کند و تقریبا نشدنی میشه، یا با یه فهم سطحی از روی خیلی از ظرافتهای بحث عبور میکنید. شانسی که من داشتم این بود که این کتاب رو (به کُندی) با یه جمعی همخوانی کردیم که توش یه نفر با این مباحث آشنا بود. خوندن کتاب خیلی طول کشید ولی در مورد خیلی از ارجاعات توضیحات مبسوطی داده میشد و خیلی از مثالهای کتاب که برای کشورهای غربی و مسیحیت بود، به مثالهای داخلی ترجمه میشدن.
یکی از قسمتهای جالبش، اون جاست که توضیح میده لیبرالیسم خودش یه دینعه و اتفاقا ریشه در بستر قبلیش، یعنی مسیحیت داره. این که لیبرالیسم هم نوعی ایدئولوژیه رو قبلتر هم باهاش مواجه شده بودم ولی تو این کتاب خیلی روشن و واضح ابعاد این قضیه رو نشون میده.
جمعخوانی کتاب خیلی با خوندن یه کتاب فرق داره. اگه فرصتش رو داشتید حتما تجربهش کنید. از این که برداشت یه نفر دیگه از پاراگراف یکسانی که هر دوتون خوندید چقدر میتونه متفاوت باشه شگفتزده میشید. و دیدن بحث از نگاه افراد مختلف به فهم عمیقتر کمک میکنه. مخصوصا کتابی مثل این.
در مورد ترجمه: من بخشهایی از کتاب رو به زبان اصلی هم خوندم تا بتونم متوجه بشم. تو همون مواجهه محدود با متن اصلی، مشخص بود که ترجمه این کتاب کار سختیه. یکی از دلایلش اینه که نویسنده عبارات و کلماتی که نیاز داشته رو خلق کرده ولی تو فارسی ساختن کلمه مثل انگلیسی نیست. مترجم هم مشخصا سعی کرده به متن کاملا وفادار باشه؛ ولی این باعث شده که فهم متن سخت بشه. خیلی از جملات بود که اگه مترجم یکم از متن اصلی فاصله میگرفت، منظور نویسنده خیلی راحتتر منتقل میشد. در کل ترجمهٔ بد نیست، ولی خوب هم نیست.
https://khoshi.net/how-not-to-be-secular.html