کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب مسئله دست های آلودهکتاب حاضر، یکی از کتاب های مجموعه «دانشنامه فلسفه استنفورد» است. کتاب های این مجموعه حاصل طرحی برای ترجمه و انتشار گزیده ای از مدخل های این دانشنامه است که با هدف گستردن دامنه تأثیر آن و فراهم کردن امکان دسترسی هر چه بیشتر خوانندگان فارسی زبان به این مقالات نگاشته شده اند. در این کتاب مطالب با قطعه روشنگری از یک رمان انگلیسی مشهور قرن نوزدهم آغاز می شود و منشا سنت دست های آلوده را به ماکیاولی می رساند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
3 سال پیش
4بهخوان
در جلسات تصویب قانون اساسی در سال 58 در جریان بررسی اصل 43 قانون اساسی مباحثه‌ای بین اعضاء شکل گرفت. این اصل، که به شکنجه می‌پرداخت، می‌گوید هرگونه شکنجه برای گرفتنِ اقرار یا اطلاع ممنوع می‌باشد. در حین بررسی این نظر مطرح می‌شود که اگر امکان داشته باشد کسی از ربوده‌شدنِ چند شخص برجستۀ مملکتی خبر داشته باشد می‌توان به او چند سیلی زد تا به ما اطلاعات بدهد. این پرسش و پاسخ می‌تواند جرقه‌های «مسألۀ دست‌های آلوده» باشد. این مسأله بیان می‌کند که در عالمِ سیاست اخلاق دقیقاً چه جایگاهی دارد؟ امکان دارد از جایی سیاستمداران و حاکمان برای پیشبرد اهدافشان، خیر یا شر، اخلاق را فرو بنهند؟ تحت چه شرایطی حاکمان می‌توانند چنین کاری کنند؟ مدافعانِ «دست‌های آلوده» با طرحِ «اضطرار شدید» از آن دفاع می‌کنند، اما برای روشن‌شدنِ ابعاد این مسأله باید چند پرسش را پاسخ داد. 1. آیا اساساً مسألۀ دست‌های آلوده معنایی دارد؟ صورت‌بندیِ این مسأله چنین است: «از ما خواسته می‌شود باور کنیم انجام‌دادنِ «الف» اخلاقاً نادرست است و با وجود این انجام‌دادنِ آن آشکارا درست است.» (ص29) اینجا معرکۀ آراءِ فیلسوفان اخلاق است. عده‌ای این دشواره را انتخاب بین دو شر می‌دانند که شر کمتر باید برگزیده شود، عده‌ای می‌گویند اینجا نتیجه مهم است و عاقبت باید چیزی درست انجام گیرد، و دسته‌ای هم قائلند در این مورد ضرورتِ عقلانیِ عمیقِ دیگری در کنار اخلاق طرح می‌گردد، یعنی «باید»هایی وراءِ اخلاق بر احکام اخلاقی غلبه می‌کنند. (مسألۀ غلبه و جامعیت می‌گوید: آیا احکام اخلاقی بر دیگر حکم‌ها غلبه دارد یا جامعِ تمام آن‌هاست یا هر دو) ریشه‌‎های نظریۀ اخیر (و البته مسألۀ دست‌های آلوده) به ماکیاولی برمی‌گردد. 2. فسخِ ممنوعیتِ حکمِ اخلاقی درون اخلاق است یا بیرون آن؟ برای موجه‌ساختنِ دست‌های آلوده عده‌ای بر آن شدند تا تعارض درونیِ اخلاق را طرح کنند. به شیوه‌های مختلفی این تقابل را صورت می‌دهند. یکی از آن‌ها اینست که درونِ اخلاق قوانین و اصول اخلاقی عام است، پس از این‌ها است که الزامات اخلاقیِ خاصی که از طریق نقش‎‌های اجتماعی مهم مقرر می‌شود (اخلاق نقش). این نقش‌ها می‌تواند با هم تعارض پیدا کند. (برای نمونه، پزشکی را در نظر بیاورید که سوگند رازداری خورده است و یکی از مراجعانش از تصمیمش به قتل باخبرش می‌کند.) اما اگر برای دفاع از دست‌های آلوده به اخلاق نقش متوسل شد «منطقِ اخلاقِ نقش» دگرگون خواهد شد. برای فرار از این دشواره استثنائی تحت عنوان نقش سیاسیِ خاص مطرح می‌شود. چرا؟ چون حاکم و رهبر فایدۀ جامعه را می‌داند؛ پس به‌هنگام اضطرار شدید این استثناء مشکلی ندارد. اما باز هم دشواره‌ای دیگر مطرح می‌شود، گویی حتماً باید قید «دولت» مطرح شود، چون ممکن است گروهی با استناد به اضطرار شدید دست به اعمالی با محوریت خشونت بزنند. البته اگر دولت را نیز مقید به مسأله کنیم باز جایی برای تروریسم‌های شبه‌دولتی باز گذاشته‌ایم. 3. تفاوت دست‌های آلوده با محذورهای اخلاقی چیست؟ ابهامِ مفهومی در مسألۀ دست‌های آلوده می‌توانند سبب این شود که با محذورها و دوراهی‌های اخلاقی یک‌کاسه شوند، درحالی‌که چنین نیست. محذورِ اخلاقی جایی رخ می‌دهد که اخلاق، به‌طور واضح، از هیچ‌یک از دو شق حمایت نکند، اما در بافت اضطرارهای سیاسی دفاع از اجتماع همواره بر زندگی افراد بی‌گناه می‌چربد. (مثلاً، برای دفاع از مردم اجتماع بمبی را بر سرِ روستایی کوچک ریخت که دشمنانِ تهدیدکنندۀ اجتماع در آن هستند.) 4. آیا دست‌های شهروندان نیز آلوده می‌شود؟ در جوامع دموکراتیک، اگر مردم به برخی افراد مشروعیت ببخشند آیا به این معنا نیست که اگر دست‌های حاکم آلوده شد دست‌های مردم نیز آلوده می‌شود؟ علیه این موضعِ مدافعان دقت‌هایی صورت گرفته. این‌که اولاً «ما»یی واحد و بدون خدشه در قالَب اجتماع نیست که یک حرف بیشتر نداشته باشد، ثانیاً، باید از این مسأله فراتر رفت، باید پرسید آیا در ذات رابطۀ شهروند و حاکم آیا چیزی وجود دارد که این اختیار را به حاکم بدهد؟ مسائل دیگری نیز طرح می‌گردد، نظیر اینکه بر فرض که «ما»ی بدون خدشه با یک حرف مفروض گرفته شد، حاکمانِ با دست‌های آلوده را به چه صورت باید تنبیه کرد؟ فکر نمی‌کردم با چیزی به این جالبی برخورد کنم، مسأله‌ای که در خبرهای این روز‌ها زیاد دیده می‌شود. کتاب اندکی سخت‌خوان است، خصوصیتِ مدخل‌های استنفورد غالباً چنین است. مترجم توانسته است از پسِ ترجمه بر بیاید، با این حال به نظر می‌رسد در مواردی می‌توانست ترجمه بهتر باشد. برای نمونه مترجم به جای عبارتِ «وسوسۀ گستردۀ استناد به امر غیراخلاقی» در ترجمۀ عبارت «to the widespread temptation to resort to immorality» عبارتِ «میلِ شدیدِ توسل به امر غیراخلاقی» بیاورد. جدای اینکه جا داشت حداقل ویراستارانِ مجموعه از نقش نمای اضافه برای به‌خوان کردنِ کتاب استفاده کنند. همین‌طور در برخی جاها با «اضطرار شدید» و در برخی دیگر با «اضطرار حاد» روبرو هستیم که به وحدت ترجمه خلل وارد کرده است.