کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب زمانی برای بزرگ شدنانتشارات سوره مهر منتشر کرد: باز اطراف را نگاه می­کنم. باز بادی برخاسته و درخت­های بلوط را تکان می­دهد. گاهی یک صداهای مبهمی با خودش می­آورد و دل آدم را خالی می­کند. بدو و بیراه می­گوییم و به کسانی که باید می­آمدند سرشب جایشان را با ما عوض می­کردند ولی حالا گم شده­اند، فکر می­کنم. اگر آن­ها گیج بازی در نمی­آوردند و گم نمی­شدند، حالا ما اینجا نبودیم. لابد برگشته بودیم عقب و بعد از این همه خستگی و جان کندن، یک دل سیر می­خوابیدیم. اما وقتی به یاد بچه­هایی می­افتم و اتفاق­هایی که در این دو شب و روز برایمان پیش آمده، از خودم بدم می­آید، مگر دیگر می­توانم بی­خیال بخوابم؟ مگر به این زودی عمو جعفر از یادم می­رود؟ اصلا مگر می­شود تا آخر عمر هم بهنام را فراموش کرد؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر محسن مومنیمشاهده همه