دربارهی کتاب آخرین قصه گوی زمینپترا پینیا توی دنیا هیچ نمیخواهد جز اینکه قصهگو باشد، اما دنیایش خراب میشود؛ چون معلوم میشود که تا چند روز دیگر ستارهی دنبالهداری به سیارهی زمین برخورد خواهد کرد و باعث نابودی آن خواهد شد. فقط چندصد دانشمند و فرزندانشان از جمله پترا و خانوادهاش انتخاب میشوند تا پیش از این فاجعه، سوار بر یک فضاکشتی، زمین را به مقصد سیارهای دیگر ترک کنند. آنها کسانی هستند که قرار است نسل انسان را ادامه بدهند.
سفر آنها صدها سال طول میکشد و تمام این مدت را در خوابمیگذرانند. وقتی چند قرن بعد پترا از خواب بیدار میشود، تنها کسیست که هنوز زمین را به یاد دارد. گروهی شوم معروف به جمع، اختیار کشتی را به دست گرفتهاند. پترا باید به تنهایی بار خاطرات زمین را به دوش بکشد و امیدوار باشد که میتواند خود و اندک دوستانش را از این فضاکشتی نجات دهد و به سیارهی موعود برساند. آیا موفق خواهد شد؟پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
#رمان
#نوجوان
فکر کنید به آخرین روزهای حیات زمین نزدیک میشویم. اگر قرار باشد چندتا ریشهی اساسی (فرهنگی، سیاسی، علمی، تاریخی و...) برای این حیات جدید در یک سیارهی دیگر نام ببرید،چقدر احتمال دارد قصه یکی از آنها باشد ؟
حتی اگر توی قصهدوستترین حالت ممکن ، قصه را توی سبد احتمالات بندازیم، چقدر برای این انتخاب ،دلایل قابل درک و قابل بیان داریم؟
خب...دانا باربا هیگرا از این نظر کار خارق العاده ای کرده است.
او آدم هارا از همان اواسط داستانش به این فهم میرساند که «قصه» چطورمیتواند کاملا واقع بینانه و حتی خردمندانه،از مهم.ترین انتخابهای ما برای حیات جدید باشد.
آخرین قصهگوی زمین شاید بهترین قصهای بشود که دربارهی آفتِ جمعیت ناآگاه به فردیت میخوانید.
و بهترین تصویر از دنیایی که قانون در آن کثیر و قصه قلیل است...
7 ماه پیش
5بهخوان
کتاب مورد علاقمممم:)))
از همه جهات عالیییی:)
6 ماه پیش
4بهخوان
آخرین قصه گوی زمین
بقلم دنا باربا هیگرا
با ترجمه آزاده کامیار
نشر پرتقال
💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕
"یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود"
.....
بنظرتون اگه قصه ها وجود نداشتن دنیا چه شکلی میشد؟دیگه هیچ بچهای وقتی میرفت تو جنگل راه برگشت به خونه رو با سنگ علامت میذاشت؟!یا جلوی آینه میپرسید کی از همه قشنگتره؟
دنیا همیشه به قصه ها نیاز داره
دنیا همیشه به قصهگوها نیاز داره...
✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱✨️🌱
جهان دارد از هم فرو میپاشد
فقط عده کمی شانس این را دارند که از مرگ حتمی نجات پیدا کنند
مقصد سیارهایست که سالها با زمین فاصله دارد.
سفینههایی قرار است انسانهای مهم و دانشمندان را در محفظههایی مخصوص نیمهزنده نگه دارند تا پس از فرود آمدن بر سیاره هدف،جامعهای جدید تشکیل دهند و نسل بشر را از انقراض حتمی نجات دهند.
داستان درباره دختری است که پدر و مادرش جزو همین انسانهای مهم است،او و برادرش قرار است همراه والدینشان شانس نجات را داشته باشند.
اما دختر داستان ما ویژگی دیگری نیز دارد.
او قصه ها را دوست دارد
قصه ها را میشنود
و قصه میگوید.
حال باید دید پس از رسیدن به سیاره جدید قصه ها میتوانند یاری رسان باشند و به دختر کمک کنند تا خود و اطرافیانش را نجات دهد؟آیا قصهها آنقدر قدرت دارند که مقابل ظلم و ستم بایستند و سبب پیروزی شوند؟
با خواندن "آخرین قصهگوی زمین" به پاسخ این سوالات خواهید رسید.
***********
کتاب جلد خیلی خوشگلی داره(اصلا یکی از دلایل اینکه خریدمش جلدش بود🥲🫱🏻🫲🏽)
ترجمه و متنش روانه و راحت میشه خوندش.
داستانش واقعا جالب و جدیده هرچند جا داشت بیشتر روش مانور بده اما در حد کتاب نوجوان خوب و قابل تحسین بود.
هم لحظات شاد و جالب داشت هم لحظات نفس گیر و غمناک.
مخاطب همراه ماجراجویی های دختری میشه که بار سنگینی رو دوششه.باری که یک جامعه باید مسئولیت اون رو برعهده میگرفت ولی بخاطر خودخواهی یک عده،دختر داستان ما تنهای تنهاست.
البته نه تا وقتی قصهها هستن:)🩷
6 ماه پیش
4بهخوان
چشمان سوما هنوز بسته است، نمی دانم دارد سعی می کند از یاد ببرد یا به یاد بیاورد. شاید قصه ها برای همیناند که کمکمان کنند به یاد بیاوریم و از یاد ببریم. میدانم همهی قصه ها پایان خوش ندارند.اما اگر میخواهیم شانس این را داشته باشیم که بهتر از نیاکانمان عمل کنیم، باید آن قسمتهایی را که بیشتر از همه رنجمان می دهد، با صدای بلند بر زبان بیاوریم.