آنچه انگیزه زندگی نامیده میشود،
در عین حال میتواند انگیزهای عالی برای مردن باشد
-از متن کتاب
2 سال پیش
5بهخوان
آلبر کامو از این جهت که فلسفهاش را از سه بعد رمان، نمایشنامه و ایدئولوژی بیان کرد، ادیب و هنرمندی کمنظیر به شمار میرود. در این اثر غنی او به بسط تئوریک فلسفهاش پرداخته و مقصود او از این کار نیز، کمک به رهایی انسان عصر مدرن از پوچی زندگی با گشودن گرههایی که تمدن جدید در ذهن او ایجاد کرده بوده است. فلسفهی او یا همان ابزوردیسم (Absurdism) بنمایهای مشترک با اگزیستانسیالیسم دارد. کامو هم قائل به پوچی زندگی است و اختیار را در ذات او میبیند. با این حال روابطی که میان این عناصر، یعنی انسان و هستی در نظر کامو مهم هستند، آن چیزی است که فلسفهی او را کمی از اگزیستانسیالیسم متمایز میکند.
کامو پوچی یا Absurd را تعارض میان گرایش طبیعی انسان به یافتن ارزشهای ذاتی یا معنی در زندگی، و ناتوانی او در یافتن این معانی تعریف میکند. تراژدی از همین جا شروع میشود. هر زندگی در نظر او یک تراژدی است و قهرمان آن هم تمام افرادی هستند که در آن زندگیها زیست میکنند. و مواجههی این قهرمانها با پوچی، چیزی است که کامو فلسفهاش را از آنجا آغاز میکند.
در این نقطه فرد از نظر فیلسوف فرانسوی سه راه برای مقابله با پوچی دارد:
1-خودکشی: کامو در ابتدای این کتاب بیان میکند که مهمترین مسئلهی فلسفه خودکشی است، اینکه آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا خیر. وی سپس به ابراز مخالفتش با این راه میپردازد. از منظر کامو خودکشی نهتنها ابزورد را حل نمیکند، که آن را پررنگتر میکند. در واقع او معتقد است که خودکشی به مبارزه با پوچی برنمیخیزد، بلکه پایان بخشیدن به وجود، صرفاً آن را پوچتر میکند.
2- باور به عقاید مذهبی یا ماورایی: اینکه انسان بر مبنای پذیرش باورهایی که در حیطهی عقلگرایی (و بالطبع غیرقابلاثبات تجربی) قرار میگیرند، وجود حقایقی فراتر از این جهان را بپذیرد و با استناد به آنها، معنایی برای خود بسازد. این روش را کییرکگارد ضروری میداند، اما کامو آن را نوعی "خودکشی فلسفی" میداند و ردش میکند.
3- پذیرش پوچی: راه حلی که طی آن فرد پوچ بودن زندگیاش را میپذیرد، اما با این حال تصمیم به ادامه دادن زندگی میگیرد. کامو این را عصیانی علیه پوچی میبیند. او معتقد است از طریق این روش، فرد میتواند بالاترین حد اختیار و آزادی را تجربه کند. از آنجایی که فرد با پذیرش پوچی، اساساً ماهیتی برای خود قائل نمیشود و تنها عنصر مهم را وجود خود میبیند، آزاد است تا هر معنایی برای خود بسازد و از طریق این معناسازی به طغیان علیه پوچی بپردازد. کامو در جایی میگوید که تنها راه کنار آمدن با جهان، آزادی از قیدوبندهای آن تا حدی است که وجود انسان خود به مثابه یک طغیان باشد.
آنچه در این کتاب مشروح شده، تلاش کامو برای فهماندن این موضوع است که میتوان به گفتهی نیچه عمل کرد و معنایی در پوچی ساخت و به این گره فلسفی که انسانِ ناخشنود پس از جنگ جهانی را آزردهخاطر کرده پایان داد.
در بخش پایانی کتاب، وی به شرح داستان سیزیف از نگاه خودش میپردازد، اسطورهای یونانی که توسط خدایان محکوم به غلتاندن هرروزهی سنگی به بالای کوه شد، در شرایطی که به محض رسیدن به قله، سنگ مجدداً به پایین میغلتد و سیزیف مجبور است تا در چرخهای پایانناپذیر، این کار را تا ابد تکرار کند. کامو در این جا سیزیف را تمثیلی برای فلسفهاش میداند و خاطرنشان میکند که باید سیزیف را خوشحال پنداشت، چرا که تلاش او برای رسیدن به قله -هرچند پوچ- به تنهایی برای پر کردن قلب مجروحش کافی است. و در ادامه زندگی انسان مدرن را هم به سرنوشت سیزیف تشبیه میکند و راه حل آن را پذیرش پوچی میداند.
کتاب او سرتاسر استدلالهایی است مبنی بر ممکن و مطلوب بودن این پذیرش و از این جهت بسیار ارزشمند است چرا که یک دید امیدبخش و منطقی را ارائه میکند. قلم کامو بسیار شیرین و ساده است و وی توانسته مفاهیم مدنظرش را آنچنان که هر قهرمان تراژدیای توان درکش را داشته باشد، منتقل کند. خواندن این اثر برای تمام کسانی که در روزمرگیهای زندگی مدرن به تقلا افتادهاند و به ذات زندگی خود شک کردهاند، میتواند بسیار التیامبخش باشد.
2 سال پیش
4بهخوان
کتاب برخلاف تلقی رایج درباب تشویق ذهنی فیلسوفان اگزیستانسیالیست از منطقی مشخص پیروی میکرد. فصلبندی کتاب منطقی مینمود و توالی معقولی از پرسشها را پیش میکشید که البته بعضاً با پاسخهای بدیعی از کامو مواجه میشد. خصوصاً فصلی که با عنوان «کمدی» مطرح شده بود که مربوط به نسبتسنجی آفرینندگی هنری و مشخصاً بازیگری با مقولۀ پوچی بود. مدتها به این مقوله فکر کرده بودم و در کامو پاسخ پرسشم را یافتم.
درباب ترجمه: هرچند در مجموع متن قابل خواندن است ولی گویا دقیق نیست. فرصت تطبیق کمی با متن انگلیسی پیدا شد و بهنظرم مترجم به دلیل ناآشنایی قدری از وزن فلسفی کار کاسته و بر وزن ادبی آن افزوده. ولی با این اوصاف هم کتاب قابل استفاده و اعتنایی بهدست آمده.
1 سال پیش
5بهخوان
لقد خلقنا الانسان فی کبد
که ما انسان را در رنج آفریده ایم
قرآن - سوره بـلـد
محض تعریف همین رنج و پوچی است که کامو به سراغ سیزیف در رسالهی فلسفی افسانه سیزیف میرود: "و سیزیف را دیدم، از کوشش بسیار در عذاب بود سنگ سختی را با نیروی بسیار بلند میکرد و با دستها و پاهایش آن را به جلو میراند آن را از دامنه تا قله میغلتاند و میپنداشت که به قله رسیده است ولی ناگهان وزن سنگ غلبه میکرد و با سر و صدایی بسیار از قدرت او خارج میشد و به پایین باز میگشت." (ادیسهی هومر-سرود ۱۱ ام. ۵۹۸-۵۹۳)
پوچی بخشی از زندگی است و به جای اینکه مورد انکار واقع شود میباید که پذیرفته شود.
و پس از رسیدن به این آگاهی است که آدمی درک میکند که رساندن سنگ به قله مقصود تمام زندگی نیست بلکه بخشی از زندگی است. اینکه هر روز به دنبال معنای زندگی بگردی و سنگ را بالا ببری بخشی از واقعیت زنده بودن است و غلتیدن سنگ به پایین و نیافتن پاسخ قطعی یا درست نیز بخشی دیگری از این واقعیت.
و همین آگاهی است که اندکی٬ و فقط اندکی رنجی که بردنی است را آرام خواهد بخشید. همین آگاهی است که عصیان نیز هست٬ عصیانی که شور و شعف میبخشد به روزمرگیِ محتوم