کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب انسان و کتابشانتشارات کتاب کوچه منتشر کرد:«نکته مهمی که هنوز یک رازه اینه که همه این پستوهای تاریک، این چاه های عمیق، این تصاویر گذشته، این خواب ها، همه جایی، جای گنگی که هیچ کس نمی دونه کجاست، به هم متصل می شن.» به هم متصل می شن؟» «بله. و تو در رویای خانم یزدانی خواهی بود. در خواب ها و خاطراتش. البته اگه حاضر باشی کمکم کنی.» حالا اسد منظور پیشبندیان را از دفترچه خاطرات یزدانی درک می کرد. «حالا منظورتون رو از دفترچه خاطرات خانم یزدانی درک می کنم.» پیشبندیان قرص را توی دستش مثل جغجغه ای تکان تکان داد و گفت: «خب؟»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
1بهخوان
محتویات کتاب حالت گنگ داشت و من اصلا متوجه مطالبش نشدم ‌. خیلی عجیبه که نویسنده همچین کتابی رو نوشته. نه آغازش خوب بود و نه پایانش، در پایان اصلا نفهمیدم چی شد، یک رمان بی مفهوم بود.