دربارهی کتاب شبی به وسعت یک نگاه (هنر پارینه)انتشارات هنر پارینه منتشر کرد:
مجید عصبانی بود و بلند بلند صحبت میکرد: «من که از اول گفتم این دختره رو همینطوری تک و تنها، توی شهر به این درندشتیها رها نکنید. مهتاب باید همانجا میماند و همانجا درسش را میخواند، نه اینکه به هوای دانشگاه به شهر بزرگی بیاید و خودش را گم کند. من چقدر گفتم که مهتاب سادهست و هرکسی از راه برسد، میتواند اعتمادش را جلب کند و گولش بزند؛ بفرمایید این هم از عاقبت این دختر. هر کسی بفهمد که در سن بیست سالگی چه به روز این دختر آمده، به ما تف و لعنت میفرستد. شدیم مایه آبروریزی و خنده مردم، واقعا که؟»
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه