دربارهی کتاب شهرهای گمشدهانتشارات سده منتشر کرد:این رمان که چهار سال پس از انتشار رمان اول این نویسنده با عنوان «گلف روی باروت» منتشر میشود، داستانی پرتعلیق را از زندگی متفاوت یک دختر جوان ایرانی، در کنار یک مرد ایرانی و یک مرد آمریکایی را در ایالات متحده روایت میکند. مرادی آهنی همزمان با انتشار رمان تازهاش در گفتگو با مهر درباره کاراکترهای محوری رمان خود گفت: یکی از شخصیتها دختری ایرانی است که به دلایلی برای یک آدم ویکی لیکسی کار میکند. بیشتر کارهای جزء. اما ماجرای اصلی بین او و یک مرد امریکایی است.وی ادامه داد: همانطور که در خود داستان هم مشخص میشود چیزی که برایم مهم بود آن فاصله، آن فضایی است که بین این دو نفر و در رابطهشان پیدا و ناپیدا میشود. در واقع در داستان نمیشد این دو نفر فقط درگیر یک رابطه عاشقانه باشند. من در آنها دنبال همه آن نشانههایی بودم که نه خودشان که شهرهای شان را هم درگیر کرده.مرادی آهنی همچنین در پاسخ به سوالی درباره انتخاب ایالات متحده آمریکا برای خلق این اثر نیز گفت: تمام رمان غیر از گذشته محیا قوامیان(شخصیت محوری رمان) که در ایران بوده و گاهی به آن اشاره میشود، در شهر نیویورک میگذرد. این تجربهای است که قبلاً هم در زبان فارسی افتاده. اما من میخواستم آدمها حل شوند در شهر. نه اینکه با توصیف مکانهای دیدنی یا تقبیحاش و یا ستایشش، روی سطح بمانند. خلاصهاش این است که نمیخواستم شخصیتها شهر را، به خصوص شهری مثل نیویورک را مانند یک توریست روایت کنند. حتی آن شخصیتی که به ندرت توی شهر پرسه میزند. برای همین فکر میکنم برعکس چیزی که به نظر میرسد ایجاد جذابیت در این کار دشوارتر است. اگر مثل یک توریست یا سفرنامهنویس به شهر نگاه کنید خوانندهتان را از دست میدهید.وی در عین حال گفت: راستش انتخاب شهر برایم بهخاطر جذابیتش نبود. داستان در آن شهر اتفاق میافتاد، همین. برای من جذایبت در این مورد یعنی همان حل شدن شخصیتها. اگر این را ساخته باشم توانسته ام جذابیت را بسازم وگرنه انتخاب لوکیشن برای جذابیت هیچ کافی نیست.این نویسنده همچنین با تاکید بر اینکه این رمان در هیچ ژانر خاصی نیست اما مانند رمان «گلف روی باروت» از بعضی المانهای ژانر استفاده میکند، عنوان کرد: در این رمان ما با سه شخصیتِ کاملاً متفاوت روبرو هستیم؛ از دو زبان مادری، و از دو فرهنگ مختلف. غیر از این، حتی دو شخصیت ایرانی رمان هم تفاوتهایی اساسی دارند. قصد من در زبان خاص روایت در این کتاب چیزی نبوده جز جا افتادن چنین چیزی.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
شهرهای گمشده، روایت دختری ایرانی است که یهودیزاده است و تحت تربیت یک استاد اخلاق در تهران بزرگ و در ادامه، ساکن نیویورک شده است. داستان، یک تاریخ مشخص دارد. سالهای حوالی برجام، حملات گروهکهای تکفیری و داعش به سوریه و مذاکرات ایران آمریکا.
مهمترین ویژگی کتاب، فضاسازیهای درجهیک آن است. شخصیتپردازیهای قوی و درخشان. و داستانی که گرچه دارای افتوخیز است اما در کل، کشش دارد.
اما به زعم بنده، کتاب از ضعف منطق روایی بهره میبرد. چندروایتهبودن، در کنار سخنرانیهایی که راوی سومشخص میکند واقعا آزاردهنده و بیجا است. یک بازی فرمی که در ظاهر در خدمت داستان است اما در واقع در حال تشتت خط اصلی روایت است.
بخوانیمش؟ صرفا جهت سرگرمی. حرف بیشتری ندارد.
1 ماه پیش
4بهخوان
چند سال پیش نمیدونم تو استوری اینستاگرامی کی دیدم که عکس این کتاب رو گذاشته و نوشته بود بینظیر بود از دستش ندین. انقدری یادم هست که اون صاحب استوری از نظر من صاحبنظر بود و پیشنهادش قابل اعتنا. اما هر وقت دنبال کتاب گشتم نبود؛ نه تو کتابفروشیها و نه تو سایتها.
هر از گاهی که لیست کتابهام رو به مرحله خرید میرسوندم این کتاب رو هم میجستم. و خوشبختانه بالاخره جویندهی یابنده شدم.
حالا من بودم و کتابی که با کلی ناز و کرشمه به دستم رسیده بود و من براش احترام زیادی قائل بودم. مدتی طول کشید تا شروع کنم به خوندنش. در حد سه چهار صفحه خوندم. فضای شروعش با هر رمان وطنی و ایرانی که تا به حال خونده بودم متفاوت بود. از موقعیت مکانی که گفته بود تا شخصیت مرموزش که عملا مسلمان نبود اما خطبهای از نهجالبلاغه رو حفظ بود.
اما این وصال ادامه نداشت. متن کتاب در عین جذابیت نیازمند تمرکزی بود که اون دوره نداشتم. بعد چندماه فاصله دوباره شروعش کردم و با ولع خوندمش.
کتاب در نوع و ژانر خودش واقعا بینظیره. تو رمانهای ایرانی، رمان سیاسی-امنیتی زیادی نمیشه نام برد؛ حداقل من موردی یادم نمیاد و قطعا اگر هم باشه به عدد انگشتهای دو دست نمیرسه. منظورم از رمان امنیتی-سیاسی یه کار درست درمون و حسابیه نه داستانهای اروتیک و عامهپسند حدادپور جهرمی.
آیدا مرادی آهنی تو پرداخت شخصیت عالی کار کرده. کاملا با اونها همراه میشی و نظارهگر کارها و تصمیمهاشون هستی. به آدمهایی نزدیک میشی که تو شرایط عادی هرگز نمیتونی از نزدیک اونها رو ببینی چه برسه به اینکه باهاشون دمخور بشی و درکشون کنی. در عین حال از شخصیتهاش جانبداری نمیکنه و اجازه میده واقعیتشون رو ببینی و خودت تصمیم بگیری چه نظری نسبت بهشون داشته باشی.
اواسط داستان با سابقه خرابی که از اکثر نویسندههای ایرانی و رمانهاشون تو ذهن داشتم، فکر میکردم مرادی داره به طور زیرپوستی، ایران، نظام، اطلاعاتیها و گروه موسوم به حزب اللهیها رو مسخره و تخطئه میکنه و بدین وسیله برای محیا قوامیان، شخصیت اصلیاش توجه مثبت میخره تا بهش حق بدیم هر کاری میکنه درسته. اما هر چه داستان جلوتر رفت اون مسئله عدم جانبداری نویسنده بهتر خودش رو نشون داد.
نمیشه گفت داستان جای ایراد و انقلت نداره. مثلا من نفهمیدم اگر محیا تصمیم گرفته اون سبک زندگی دوران نوجوانیش رو کنار بذاره که در بیت آیتالله قوامیان و به عنوان دخترش یاد گرفته بود، چرا تو زمان حال روی گوشیش اپ اذان با سه موذن مختلف برای نمازهای مختلف داشت و حتی روزه میگرفت. محیایی که توی همه چیز بیقیدی رو پیشه کرده بود و از این وضعیت هم راضی بود چرا این مناسک مذهبی رو بهجا میآورد.
اما با همه اینها انقدر از پیرنگ، شخصیتها و اتفاقات داستان لذت بردم که ترجیح میدم خیلی مته رو خشخاش نذارم و همه شما رو دعوت کنم به خوندن این رمان.
4 ماه پیش
4بهخوان
من نسخه صوتیش رو گوش دادم
اولش کمی برام سرد و خسته کننده بود و بعد کم کم برام جالب شد.