کتاب|

عمومی|

نمایشنامه

درباره‌ی کتاب نجیب خانه روشن شهرانتشارات دایره سفید پویا منتشر کرد:پادوک: (با اصواتی که از داخل خانه ها به گوش می رسد هم خوانی می کند) حالا وقتشه که یه تکونی به کار و کاسبیم بدم (بالای میز رفته و تابلوی معرفی تشکیلاتش را برمی دارد) می شه به شهرداری پیشنهاد بدیم که اینجا فیلم های آموزشی نمایش بدن. فیلم هایی که مردم رو به اینجا بکشونه. راحت می شه مجوزش رو گرفت. تازه می شه به اسم بهداشت و ترس از بی بندوباری عمومی از مسئولین بخوام قوانینی درباره این مسائل مهم بذارن؛ مثلا مجازات روابط پنهانی آدم ها با هم بشه زندان مندان و سقط جنین بشه اعدام معدام! ما که کلی رابطه و رفاقت با مقامات داریم چرا نکنیم؟ ایده های بزرگ مال آدم های بزرگه؟ (تابلوی ورود را برداشته و با پوزخند به اطراف نگاه می کند) درسته که اینجا رو باید ببندم ولی هنوز هم برای پول درآوردن باید بی خوابی بکشم. از همین امروز پای مشتری ها به نجیب خونه باز شده و باید چراغ اونجا رو روشن کنم.چراغ سفید را خاموش می کند. نور قرمز خیابان خودنمایی می کند. زمزمه کنان با نوای آواز و ساز به سمت راست می رود. در حالی که داخلش را زیر بغل دارد، پشت در قرمز ناپدید می شود. صدای ساز و آواز صحنه را پر می کند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر برتولت برشتمشاهده همه