برشی از کتاب:
ایلیا: چکمه ام را ببوس! باید التماس کنی تا ترا مفت بچرم!
ورتا از ضرب تازیانه پی میافتد؛ هم با فریاد درد.
ورتا: اسلحهای در جهان هست که تو بدان مسلح نباشی ایلیا؟ بار اینهمه ترس را چطور میبری؟
زیارت(ادامه)
شیههی اسبی که در میان اسبها سرکشی میکند و بر دو پای برمیخیزد. مهتری با تازیانه به وی میکوبد.
بیابان( گذشته)
گلیم به زمین پرتاب میشود؛ ورتا روی آن میافتد؛ بن گیسوانش را به دو دست گرفته و نالهی درد در گلویش بسته. اسب سر میگرداند و مینگرد. ورتا آرام برمیخیزد_ خیره اما بی نگاه. ایلیا به اسب دست میکشد. مشک را پیش میآورد....
✍️ با اینکه اصلا دوست نداشتم فیلمنامه بخونم به پیشنهاد استاد عزیزم دو تا از فیلمنامه های آقای بهرام بیضایی رو خریدم و هنوز در شگفتیام.
اگر میخواهید جادوی کلمات را ببینید و لمس کنید حتما حتما این کتاب رو مطالعه کنید. شروع جذاب و میخکوب کننده، مدام در حال کشمکش و تعلیق. پایان شگفتی آور ، خلاقانه و غافلگیر کننده. بخوانید و لذت ببرید.
11 ماه پیش
5بهخوان
پردهی نئی فیلمنامهایه که محتوای کلیش خیلی شبیه آثار دیگهی بیضاییه. تارش زنه، پودش خرد و نقشهش اسطوره!
زبان فیلمنامه بسیار استواره و شخصیتپردازی بینظیر. روایت غیر خطی، گرههای داستانی، تقاطعها و پیچشها درست و بهجا هستند و در هر صفحه، حسرت فیلم نشدن این اثر رو به خواننده یادآوری میکنن.
بیضایی در این فیلمنامه دست خواننده رو میگیره و به دل اسطوره میبره. با زنانی همراهشون میکنه که به حکم خیلی چیزها و خیلی کسان از سادهترین حقوق محروم شدند.
کل ماجرا از دو زاویه روایت میشه؛ نگاه مردان و نگاه زنان (زن پشت پرده).
مکان رخ دادن داستان در ری هست و زمانش قرنهای نخستین اسلام. تصویرسازی شهر بسیار عالیه. واژگان عربی، فارسی و ترکی در دیالوگها بسیار حرفهای استفاده شدند که باعث شده هر شخصیتی صدای ویژه و لحن خودش رو داشته باشه.
من در چند روز گذشته خیلی فکر کردم که چه چیزهایی رو دربارهی این داستان بگم اما به نظرم گفتن هر چیزی و اشاره به هر بخشی از اون، قسمتی از لذتش رو از خوانندگان بعدی کتاب که این پیام رو میبینند میگیره پس توضیح بیشتری دربارهی خط داستانی نمیدم و لذت بردن ازش رو به خودتون میسپارم.
بخوانید و مثل من نگاه کنید در آینهای که به نام زنی، پشت پردهی نئی نشسته.