کتاب|

عمومی|

نمایشنامه

باغ وحش شیشه ای
باغ وحش شیشه ای

3.8بهخوان
ناشر: مینو
سال انتشار:1323
جلد:شومیز
قطع:رقعی
صفحات:110
شابک:9789647487010
قیمت:
89,000 تومان
درباره‌ی کتاب باغ وحش شیشه ایکتاب باغ وحش شیشه ای، نمایشنامه ای نوشته ی تنسی ویلیامز است که برای نخستین بار در سال 1945 به چاپ رسید.داستان این نمایشنامه به زندگی آماندا، مادر خانواده، و دختر معلول و پسرش، تام، می پردازد. آماندا در هنگام شام به دخترش، لورا، می گوید که به خاطر خواستگارانش سعی کند که به زیبایی و ظاهر خود اهمیت دهد، اگر چه لورا تاکنون هیچ خواستگاری نداشته و در انتظار کسی هم نیست. پس از گذشت چند روز، آماندا درمی یابد که لورا ماه هاست تحصیل را کنار گذاشته و به فکر فرو می رود که باید برای زندگی خانواده و به خصوص دخترش، چه کاری انجام دهد چرا که لورا کمکی به او نمی کند و تمام وقت خود را صرف بازی با مجسمه هایی کوچک و شیشه ای از حیوانات می کند. لورا سرانجام از تام می خواهد که پسری را برای آشنایی با لورا به خانه شان دعوت کند. تام هم این کار را انجام دهد و از جیم دعوت می کند که به خانه شان بیاید. با ورود جیم به این خانواده، ظاهراً تغییراتی در لورا شکل می گیرد اما آیا اعضای این خانواده می توانند خیال بافی های خود را کنار گذاشته و در دنیای واقعیات زندگی کنند؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
غم انگیز ترین قسمت این نمایشنامه، واقعی بودن آن است.
1 سال پیش
4بهخوان
حس و حال عجیبی داره نمایشنامه . شرح حال انسان هایی که جهان رهاشون کرده و در طول زمان ، خودشون هم خودشون رو رها کردن. قبلا سال ها پیش خونده بودم این کار رو ولی چیزی ازش یادم نمونده بود. الان که دوباره خوندم متوجه شدم که چه نمایشنامه درست و درمون و سرپا و اساسی ایه. کمی آدم رو یاد داستان های روسی هم میندازه اما فقط کمی ... قبلا از همین قلم اتوبوسی به نام هوس رو هم خونده بودم که اون رو هم خیلی دوست داشتم. امیدوارم بخونید و لذت ببرید...
0 سال پیش
3بهخوان
یه نمایشنامه نسبتا خوب
1 سال پیش
4بهخوان
جیم: چی بود بهش خوردم؟ لورا: میز بود. جیم: مثل اینکه چیزی از روش افتاد؟ لورا: بله. جیم: خدا کنه اون اسب موچیک یه شاخ نباشه. لورا: چرا خودشه. جیم: ای داد شکست؟ لورا: حالا مثل اسبای دیگه‌س، دیگه شاخ نداره. جیم: مگه شاخش... لورا: شکست، عیبی نداره، شاید این یه خوشبختی در حین بدبختیه. می‌شه گفت کل نمایشنامه‌ی باغ وحش شیشه‌ای توی همین چندتا دیالوگ بیان می‌شه! نمایشنامه‌ی خوبی بود.