دربارهی کتاب هوای عشق بارانی ستانتشارات شمشاد منتشر کرد:
روزگاری یکی از دوستانم میگفت:
دوست بودن با کسی
صد بار بهتر از
عاشق او بودن است.
گمان میکنم حق داشت
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
در میان حجم انبوهی از کتاب های روانشناسی زرد و پر ازکلیشه،تجربه همچین کتابی خیلی ناب و خاص بود.
1 سال پیش
2بهخوان
کتابهای بسیار بهتری با موضوع مشابه خواندم. نتونستم بفهمم چرا انسان در جستوجوی معنا از اونها معروفتره.
البته که خواندش خالی از لطف نیست اما به نسبت آوازهای که داره، اصلا انتظارم رو برآورده نکرد. خیلی از مطالب تکرار چیزهایی بود که همیشه شنیدیم. بیان و نوع نگاه هم چندان خاص نبودند.
منظورم این نیست که واقعیت باید فدای داستان بشه. روشنه که موضوع آشویتس و اردوگاههای کار یک چیز ثابته. مشکلم با کتاب این بود که نویسنده نگاه خاص خودش رو نداشت. یعنی منی که اونجا نبودم هم اگر بخوام از اردوگاهها حرف بزنم همینهایی رو میگم که فرانکل گفته.
پس چه فرقی هست بین من و کسی که اینها رو تجربه و لمس کرده؟
1 سال پیش
3.5بهخوان
این کتاب رو از دیروز یا دو روز پیش شروع کردم
سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۴۶به پایان رساندم
کتاب مطالب جالی از جنگ جهانی دوم مخصوصا در مورد کوره های آدم سوزی ،مشکلات در اردوگاه کار جنگ برای زنده ماندن
معنا پیدا کردن زندگی ،آزادی و...
کتاب را باید یک یا دوبار خواندن
1 سال پیش
2.5بهخوان
اهمیت این کتاب بیش از آنکه در پرداخت خوب و درست آن باشد، در موضوع و مصداقی است که بدان میپردازد.
این روزها، مراکز متعددی در دنیا (به ویژه غرب)، از منظرهای گوناگون به معضل معنی برای مخاطب مدرن میپردازند. ادبیات، روانشناسی در شاخههای گوناگونش، فلسفه در برخی شاخهها و حتی علم در بخشی از رشتهها؛ همه متحد و یکپارچه با خرج پول فراوان دست به دست هم دادهاند تا با ساخت معناهای متعدد و متلون، زندگی ملالانگیز مدرن را قابل تحمل کنند، اما همه شکست خوردهاند.
هولوکاست به عنوان بخشی جداییناپذیر از تاریخ اروپا، به مثابه جهنمِ بیمعنایی زندگی مدرن، چونان هشدار مرگی هولناک پیش چشم جهانیان قرار دارد تا هرگونه رویای خوشبینی به آگاهی و اراده بشر را از سر انسان بزداید.
با حذف انسانهایی که میخواهند درباره هولوکاست حرف بزنند، و با پرواگاندای آکادمیک و سروصدای رسانهای هرچقدر هم شیک و چشمپرکن، نمیتوان درد بیمعنایی زندگی جدید را رفع کرد. این حفره عظیم دست از سر بشر نخواهد داشت مگر وقتی که...