دربارهی کتاب به شیوه خودشان عاشق میشوندانتشارات مروارید منتشر کرد:اگر نیامده باشی هم آمده ایچترت را که باز کنی هوا نارنجی می شودو عصرِ ناپیدای نمی دانم چراپیدایش می شود ناگهانبا تأخیری طولانی چراو چرا در اتاق من؟به دستگیره ها دست می زند که چهچراغ را روشن و خاموش می کندو از این که مرا ـــدر کتابخانه هم چیز تازه ای گمان نکنمبلاتکلیف روسری اش هم؟ چه بگویم!نه سیگاری روشن می کند نه بلاتکلیفی اش رادوست ندارد قهوه ترک رانسکافه راقند پارسی راحافظ انجوی رااین طور عصری را ندیده بودمچترت را هم که باز کنی(ندیده بودم!و حالا هم که آمده ایبا خودت نیامده ایبا کس دیگری هم که آمده ای نیامده ایبا تعجیلی طوفانی چراو چرا در اتاق من؟این دست های کوچکت را هم که آورده ای نیاورده ایفرشتگان مقرّب که هیچو هیچ شیطانی هم نارنجی که هیچنه سیگاری روشن می کنی نه بلاتکلیفی ات راوَ قهوه ترک رانسکافه را وَ قند پارسی را هم که هیچاین طور عصری را هیچ ندیده بودمچترت را که باز کنی هم ندیده بودمامّا حرف اوّل و آخرِ من این استوَ دیگر هیچمِن بعد با خودت بیا وَ بروبا آن کسی که نیامده ای برنگردو با آن کسی که آمده ای بیابا چشم های قشنگت که نمی دانم از کجاای عصرِ ناپیدای نمی دانم چرا!پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه