کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب سه داستان کوتاه با قهوه تلخانتشارات رخداد کویر منتشر کرد:صبح اولین روز هفته را مطابق معمول شروع کرد ، دست و رویی شست و پس از صرف چند لقمه سرپایی صبحانه ، لباس فرمش را پوشید و رفت سراغ آینه قدی که درست روبه روی در ورودی آپارتمانش زده بود . نگاهی به سرتا پای خود انداخت و با لبخندی به خودش گفت : نه ، هنوزم تو فرمی جناب سروان . حیف که قدرتو نمیدونن و این درجه لاکردار رو تقدیمت نمیکنن!آهی کشید و ادامه داد :آخ که چقدر خوش تیپ تر هم میشی با نشان سرگردی بری تو گشت...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه