کتاب|

عمومی|

نمایشنامه

درباره‌ی کتاب آنارشیستانتشارات یکشنبه منتشر کرد:کتی: نگهبان رو صدا کن.اَن: چی می خوای؟کتی: نگهبان رو صدا کن.اَن: تا به نامِ عدالت بگی تو زندان داری می پوسی و می میری. [مکث] وظیفه ی من غلبه کردن به احساساتمه. و قانون مداری، البته اگه بتونم، بی طرفانه، بسته به مورد. من احساساتت رو درک می کنم...کِتی: خُب؟ان: ... و با وجودِ اونا، و احساساتم، سعی می کنم وقت بذارم، آره، فکر کنم من...کتی: اونا چی ان؟ان: احساساتم؟کتی: آره، اونا چی اَن؟ان: این که شاید کسی توی کنترلِ احساساتش موفق باشه ورایِ تصورته؟ و ستودنیه؟ اسمی واسه ش هس؟کتی: خب.ان: اسمش «خویشتن داریه»؟ یا «احتیاط»، یا ...کتی: ... خب.ان: شاید اسمش تعادل باشه؟ [مکث] تو دوس داری آزاد بشی.کتی: این جا همه دوس دارن آزاد بشن.بخشی از نمایش نامه
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر دیوید ممتمشاهده همه