کتاب|

عمومی

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
10 ماه پیش
3بهخوان
یک رمان کودک شسته رفته و روان. چند نکته منفی داشت. اول کتاب میگه پراپرتی دختری بود که در ۵ سالگی والدینش اونو گذاشتن تو یه کتابفروشی و رفتن. به همین راحتی.نمیدونم بچه ایرانی که خانواده براش ملاک مهمیه خصوصا بچه کتابخوان، واقعا با خوندن این جمله چی تو ذهنش میگذره؟ نمیگه مامان مگه میشه به این راحتی یه بچه رو والدینش رها کنند؟ بعد اصلا حسش نسبت به کتابفروشی چی میشه؟ از فردا که بریم کتابفروشی نمیگه مامان من خوشم نمیاد از اینجا چون میترسه ما ولش کنیم و بریم؟؟؟؟ به نظرم شاید در فرهنگ غرب که نصف بچه ها بابا ندارن و بقیه هم کلا وضع خانوادگی مشخصی ندارن، این قسمت به چشم نیاد و تازه بامزه باشه ولی برای بچه ایرانی نه. این نکته چون اول کتابه خیلی به نظرم روی کل کتاب تاثیر میذاره. یعنی اگه من باشم دیگه این کتاب رو نمیدم بچه م بخونه. نکته بعدی وجود یه گربه در داستانه که به پیشبرد داستان کمک میکنه. نقش مهمی در داستان داره ولی اینقدر تو حلق دختره است که واقعا دیگه حال ادم بد میشه. شایدم باز این حس من ایرانی باشه که حیوان خونگیم هم جایگاهش جداست و کسانی که در فرهنگی بزرگ شدن که حیوان خونگیشون مثل عروسک یا پتو شون همش بهشون اویزونه، مشکلی باهاش ندارن. بقیه قصه در مجموع منطقی و روانه که من برای اینکه لو نره چیزی ازش نگفتم. البته در اواسط کتاب باز یک نکته منفی دیگه داره اونم اینکه شخصیتهای خوب برای نجات از مخمصه تصمیم میگیرن مثل شخصیتهای بد رفتار کنند و دقیقا در یک جمله میگه که ماهم مثل اونها کلاهبرداری میکنیم، مثل خودشون با خودشون رفتار میکنیم. همون بحث همیشگی هدف وسیله رو توجیه می کنه! البته در نهایت حس کلاهبرداری به ادم دست نمیده و مخاطب بیشتر حس میکنه اینها برای نجات خودشون دارن تلاش می‌کنند ولی اون جمله هه کارو خراب کرده. به نظرم اون جمله نباید می اومد. در مجموع کتاب متوسطی بود.