کتاب|

عمومی|

فلسفه|

خردگرایی و تجربه (قرن ۱۷ و ۱۸)

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
3بهخوان
اول از همه دكارت يه روش اختراع ميكنه و بعد شك روشي ميكنه و بر طبق اون پيش ميره و استدلال ميكنه. اينكه ما با نظراتش مخالفيم و بايد بدونيم چه طور اعلام كنيم. توي كتاب اعتراضات و پاسخ ها اون همه فيلسوف ها همون اشتباه ما رو كردن. دكارت و بايد با روشش سنجيد. طبق روشش همه ي استدلال ها درستن، اينكه به نظر ما نتايج اشتباه از اب در مياد ريشه در روش غلط داره. مثل اينكه كسي فرمولي رو درست كنه كه اشتباه باشه ولي اين اشتباه نيست كه عدد بذاريم توش و عمليات رياضي رو انجام بديم و به يه جواب برسيم. جوابي كه بدست اورديم اشتباه بوده ولي به خاطر فرمول اشتباه نه به خاطر عمليات رياضي مون. دكارت خيلي جذاب شروع ميكنه و شكش واقعا خوبه اما بديش اينه كه خيلي زود نتايج مسخره اي از اين شكش ميگيره كه باعث ميشه ادم ديگه قبولش نداشته باشه. ولي اين از بزرگي و شجاعتش كم نميكنه.
1 سال پیش
5بهخوان
برای بار دوم و سوم هم خوندمش و این بار دقیق‌تر و جزئی‌تر از دفعهٔ اول. به لطف «قطره»ی عزیزم جوری که کلمه به کلمه و خط به خط داریم فلسفه می‌خونیم باعث می‌شه همه چی هزار برابر بیشتر بهم بچسبه. هیجان‌زده‌م برای اسپینوزای نازنینم که قراره بریم سراغش.
1 ماه پیش
شک و شیطان «الف الف است». گزاره از این ساده‌تر و بدیهی‌تر هم می‌شود؟ اما سادگی این گزاره در خود معضلی را پنهان کرده است: این گزاره در مورد هر چیزی در جهان صادق است، حتی امور موهوم و خیالی. اسب تک‌شاخ اسب تک‌شاخ است، هرچند مطمئن هستیم وجود خارجی ندارد. اما راوی کتاب تأملّات درست از درون همین بی‌‌حاصل‌ترین گزاره، جهانی خلق می‌کند. هرچند «الف الف است» در مورد هر موجودی، حتی موهوم، صدق می‌کند، اما تنها یک مصداق وجود دارد که در ان صدق این گزاره لاجرم نشان از وجود بالفعل محتوای آن در جهان خارج دارد: «من من هستم». وقتی این جمله را می‌گویید دارید فکر می‌کنید، و بی‌شک همین نشان می‌دهد که وجودی موهوم ندارید. این تنها گزاره‌ای است که صرف تصور آن مستقیماً، در یک شهود بی‌واسطه، به وجود خارجی یک موجود اندیشنده منتهی می‌شود. در نظر دکارت نزاع بر سر صدق این گزاره نزاعی است که در آن خدا و شیطان با هم نبرد می‌کنند. فلسفه‌ی مدرن اینجا آغاز می‌شود، در تولید یک درون‌بودگی بدیع و بی‌سابقه. «الف الف است»، یا اصل منطقی این‌همانی، در دست دکارت به شکلی ژرف بدل به مخزن زاینده‌ای برای تولید مفاهیم جدید می‌شود. این نخستین‌ بار در تاریخ اندیشه‌ی بشر بود که یک صورت منطقی، بی‌واسطه به یک شکل خاص هستی منتهی می‌شد. و آیا معضل بنیادین هر شکلی از شکاکیت درست همین نیست، یعنی نسبت اندیشه و هستی، یا به قول ژان هیپولیت، منطق و اگزیستانس؟ هرچند فلاسفه پس از دکارت هر یک با تولید نسبت‌های منطقی بدیع کوشیدند به این مسئله پاسخ جدیدی دهند، اما هیچکدام از این نوآوری‌های منطقی-انتولوژیکی بدون صورت‌بندی شگفت‌انگیز دکارت در کتاب تأملات امکان‌پذیر نمی‌شد. کتاب دکارت بی‌شک در وهله‌ی نخست کتابی ساده به نظر می‌رسد، اما این کتابی است با یک روایت ادبی درخشان، پرسوناژ مفهومی بی‌بدیل، معمای فلسفی جذاب و جستجویی همچون یک داستان کارآگاهی در پی یافتن مصداقی برای عقلانیت ما در جهان خارج. بدین‌ترتیب، راوی شکاک دکارت نه فقط پدر فلسفه‌ی مدرن، که حتی نیای مفهوم شگفتی چون نیهیلیسم نیز هست: برخلاف آنچه دکارت آرزو داشت، فلاسفه‌ی بعدی نسل از پی نسل، نه تنها به برهان او توجهی نکردند، بلکه از او الهام گرفتند تا هرچه بیشتر به چیستی شکاف آگاهی و جهان بیندیشند، به مغاک هیچ‌انگاری.