داستان:
یه رویای بی نام و نشون توی دنیای خودش هست و منتظر یه بچه برای اینکه باهم دوست بشن،اما بچه اون نمی آید.
تصمیم می گیره خودش به شهر آدما بره و بچه ای که قراره باهاش دوست بشه رو پیدا کنه.
وقتی به شهر آدم ها می رسه با حال و هوای سیاه و سفید شهر مواجه می شه و کمی میترسه،بعد پارکی رو پیدا می کنه و می بینه خیلی از بچه ها خودشون رویا دارن،بعد از ناامیدی و نشستن روی شاخه درخت بچه خودش رو پیدا می کنه و اون بچه برای این رویا اسم(پوپو کوتالی) رو انتخاب می کنه.
نظر:
فرم کار داستان منظوم هست،تصاویر پویا و جذابی داره و موضوع اون هم جالبه.
1 سال پیش
2بهخوان
تصویر ها و ایده ی کلیش خیلی قشنگ بود. ولی قصه ش چیز خاص و جذابی نداشت. صرفا یک خیال کوچولو که میخواست بره پیش یه بچه و باهاش دوست بشه
10 ماه پیش
3.5بهخوان
کتابی دربارهٔ موجودی خیالی که دلش میخواهد یک بچه از دنیای واقعی او را به عنوان دوست خود انتخاب کند اما هر چه منتظر میماند کسی او را به دنیای واقعی فرا نمیخواند. پس خودش دست به کار میشود و به دنیای واقعی میرود تا دوستی پیدا کند و بالاخره هم موفق میشود.
مترجم محترم سعی کرده ترجمه را منظوم درآورد که به نظرم چندان موفق نبوده. مناسب گروه سنی بالای پنج سال.
1 سال پیش
4بهخوان
داستان یک خیال! با زبان شعر که این شعر بودن خیلی به قصه امده.
خیال کوچولوی ما منتظره تا بچه ای خیال کنه و مال اون بشه، اما وقتی خبری نمیشه، خودش راه میوفته تا برای خودش صاحب و دوستی پیدا کنه.
https://taaghche.com/book/85657