کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب قطاری که ایستگاه نداشت«قطاري که ايستگاه نداشت» قصه مرزهاي الکي است. قصه چيزهاي کوچک و کم‌ اهميتي که انسان ها را به جان هم مي‌اندازند. نويسنده اين کتاب معمار، کاريکاتوريست و مستندسازي است که براي شخصيت‌ پردازي و فضاسازي رمان‌هايش از زلزله ترکيه، معدن‌هاي متروک، بچه‌هاي خيال‌ باف، روابط مردم روستاها با شهرهاي اطراف، و پيرمردها و پيرزن‌هايي که آب‌شان با هم توي يک جوب نمي‌رود کمک مي‌گيرد تا خوانندگانش را از گوشه و کنار جهان به فرهنگ و جغرافياي مردم ترکيه نزديک‌تر کند. با اينکه مخاطب اصلي رمان‌ هاي بهيچ آک بچه ‌ها و نوجوان ‌ها هستند اما «قطاري که ايستگاه نداشت» داستان‌ قطار کوچکي است که هيچ‌ کس، بزرگ يا کوچک، دلش نمي‌خواهد از آن پياده شود.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
3 ماه پیش
یک جایی متوقف شده بودم و اصلا پیش نمی‌رفتم. احساس کردم داستان کشش کافی ندارد. اما وقتی خودم را مجبور کردم ادامه دهم، کم‌کم داستان جالب شد. داستانی دربارهٔ محبت، دوستی، همدلی، کار گروهی و... مناسب بالای نه سال.
6 ماه پیش
3بهخوان
یک رمان کوتاه و طنز درباره‌ی مردم یک روستا در ترکیه که بعد از سال‌ها قهر و اختلاف، یک قطار دوباره بهم پیوندشان می‌دهد. مناسب ۱۳ سال به بالا.
4 ماه پیش
4بهخوان
یه داستان متفاوت از دو نوجوان با موضوعی ساده در عین حال همدلانه. روابط انسانی که با رویاپردازی یه پیرزن درست و زیبا میشه
2 ماه پیش
3.5بهخوان
عالی داستان متفاوت و جذاب درباره روستايي که نه قطار داره و نه الاغ ! و برای این ۳.۵ امتیاز دادم چون : ۱- نفهمیدم چرا معدن تعطیل شد ۲- ساختن قطار برای منور خانم چه سودی داشت؟ ۳- چرا منور خانم به خانه پدر بزرگش ،سروسامان نمی داد و قطار را در روستا راه اندازی کرد؟