کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب ماهکانتشارات پرسمان منتشر کرد: غروب بود. یکی از همان غروب‌های دلگیر که هرچند یکبار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دلسوخته بود آن‌قدر که اگر آب همه‌ی اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را به باد بسپارد تا آن را به گوش خدا برساند و...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر مژگان مظفریمشاهده همه