دربارهی کتاب ماهکانتشارات پرسمان منتشر کرد:
غروب بود. یکی از همان غروبهای دلگیر که هرچند یکبار همچون بختک، سنگینیاش را بر قلب رامش میانداخت و راه نفسش را میبست.
باز هم از دست این دنیا و مردمش دلسوخته بود آنقدر که اگر آب همهی اقیانوسها را هم بر قلبش میریختند دلش خنک نمیشد.
پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را به باد بسپارد تا آن را به گوش خدا برساند و...
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه