من هیچ دانشی درباره ی عکاسی نداشتم ولی همیشه دلم میخواست یه چیزایی ازش سر در بیارم در حالی که وارد بحث های تکنیکی و ایناش نشم. بیشتر دلم میخواست درباره ی خودش بفهمم. درباره ی معنی اش. و این کتاب خب یه جورایی دقیقن همون چیزی بود که من می خواستم و از خوندنش خیلی لذت بردم. مخصوصن بخش دومش که درباره ی مادرش و عکس کودکی مادرش بود. در حالی که خیلی غم انگیز بود ولی خیلی هم لذت بخش بود.
1 سال پیش
دلیل پیدایش این کتاب حسرت است. حسرت نبودن کسی. رولان بارت مادر خود را در اکتبر ۱۹۷۷ از دست میدهد. او با تامل در عکسهای مادر به تأمل در عکاسی پرداخت و کتاب شورانگیز "اتاق روشن" از این تاملات حاصل شد. او با مرگ مادر دوباره کودک میشود و سه سال بعد با فاصله کوتاهی از مرگ او میمیرد.
از نظر رولان بارت نویسنده کتاب نباید با بهانه قرار دادن موضوع پرسش دنیا را به یک پاسخ معنا تقلیل داد. او اعتقاد دارد عکس با مصداقها سر و کار دارد نه با دال و دلالتها. این دلبستگی بارت به مصداق باعث شده که او از عکسهای پیچیده با زوایای غریب و نا آشنا فاصله بگیرد.
او با پرسش تکراری و تاریخی "آیا عکاسی هنر است" به دنبال ماهیت عکاسی میگردد. برخلاف بسیاری دیگر که در جواب به این سوال سعی در تثبیت جایگاه عکاسی داشتهاند.
در بخشهایی از کتاب حاضر با آمیزهای از سخنان مختلف و ناسازگار همچون زبانشناسی، فلسفه، اسطورهشناسی، تاریخ، روانکاوی مواجه میشویم.