دربارهی کتاب گزاش تکان دهند یک مرد خون آشامانتشارات پیکان منتشر کرد:دخترک در گوشه اتاق با هراس به ما نگاه می کرد. چشمانش باز بود، کاملا باز و وحشت زده. موهایش با خون لخته شده گردنش به صورتش چسبیده بود و دندانهای سفیدش از میان لبهای کبود و موهای قهوه ای خون آلودش کاملا دیده می شد. جلوتر رفتم. نمی خواستم دیگران فکر کنند از جسد می ترسم. همیشه از دیدن مرده ها اکراه داشته ام. حالا دیگر می دانم تا آخرین لحظه زندگی ام صورت این دختر را فراموش نخواهم کرد. همان طور که چهره مادربزرگم را فراموش نکردم؛ چشمان گودافتاده، لبهای بی حس و صورت سرد. ازروی گردنش اثر گازگرفتگی وحشتناکی چنان خود را نشان می داد که احساس کردم گرگ به او حمله کرده است. قسمتی از گوشت گردنش در اثر این گازگرفتگی کنده شده بود و قسمتی دیگر آویزان بود. رگهای بریده شده و یا جویده شده، کاملا از قسمت باز پوست دیده می شد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه