کتاب|

عمومی|

خودیاری

درباره‌ی کتاب زندگی در مرگانتشارات مشکی منتشر کرد:ما از مرگ دوری می‌کنیم، نادیده‌اش می‌گیریم و از حرف زدن درباره‌اش پرهیز می‌کنیم. گویی اگر حرفش را بزنیم تشویقش کرده‌ایم. در هیئت دروگری شوم و منادی رداپوش به تصویرش می‌کشیم. ولی مرگ می‌تواند آرام و بخشنده نیز باشد و چه بخواهیم چه نخواهیم گریزناپذیر است، پس بهتر است بیشتر درکش کنیم .سو بلک هر روز با مرگ روبه‌رو می‌شود. این استاد آناتومی و انسان‌شناس پزشکی‌قانونی، در آزمایشگاهش، در صحنه‌های جرم، قتل و قطع عضو و هنگام بررسی مرگ‌ومیرهای جمعی ناشی از جنگ، حادثه یا بلایای طبیعی روی اجساد و بقایای فانی تمرکز می‌کند. او در این کتاب از چهره‌های بی‌شمار مرگ، که به خوبی می‌شناسد، پرده برمی‌دارد و توضیح می‌دهد که علم چه اندازه پیشرفت کرده و از کارش چه چیزهایی آموخته است.انتظار داریم کتابی با موضوع مرگ غم‌انگیز یا هولناک باشد، اما کتاب زندگی در مرگ نه غم‌انگیزست نه هولناک. روایت‌های این کتاب به اندازه بهترین رمان‌های جنایی جذابند، هم تراژدی هستند هم طنز.با اینکه چیزهای زیادی درباره مرگ هست که برای ما ناشناخته باقی خواهند ماند، سو بلک به عنوان یک شاهد خبره، آگاه‌ترین، مطمئن‌ترین و قانع‌کننده‌ترین راهنما برای عبور از آخرین مرز زندگیست.سو بلک یک از کالبدشناسان و انسان شناسان قانونی پیشرو در جهان است. مهارت او در حل بسیاری از پرونده‌های جنایی مهم حیاتی بوده است. وی درسال 1999 انسان شناس قانونی ارشد در پروژه تیم پزشکی قانونی بریتانیا برای تحقیقات جنایات جنگی در کوزوو بود. پس از سونامی سال 2004 از اولین دانشمندان پزشکی قانونی بود که برای کمک به تشخیص هویت اجساد به تایلند سفر کرد. او در سال 2016 موفق به دریافت نشان امپراتوری بریتانیا برای خدماتش در انسان شناسی قانونی شد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
4بهخوان
برای من، نشستن پای صحبت آدم‌ها وقتی که دارند داستان زندگی‌شان را می‌گویند، همیشه بی‌نهایت جذاب است. کلی لذت بردم از ریز و درشتِ اتفاقاتی که برای نویسنده که انسان‌شناس پزشکی قانونی است پیش آمده. بیشتر از همه چیز، میزان شور و علاقه‌اش به کاری که در طول زندگی انجام داده برایم تحسین‌برانگیز بود. در نهایت هم خواندن از شیوه نگریستن نویسنده به مرگ در فصل آخر برایم تسکین‌بخش و ستودنی بود: دلم نمی‌خواهد آن‌قدر سریع بمیرم. در خواب هم نمی‌خواهم بمیرم. من مرگ را آخرین ماجراجویی خود می‌دانم و دوست ندارم این فرصت از من دریغ شود. هرچه باشد فقط یک‌بار می‌توانم تجربه‌اش کنم. می‌خواهم مرگ را بشناسم، صدای آمدنش را بشنوم، لمسش کنم، طعمش را بچشم، هجومش را با حواس پنجگانه‌ام تجربه کنم و در آخرین لحظات، تا جایی که برای یک انسان ممکن است، درکش کنم. زندگی‌ام از آغاز به سمت این واقعه حرکت کرده، می‌خواهم صندلی‌ام در ردیف اول باشد و نمایش را از نزدیک ببینم… پ.ن: ترجمه و ویراستاری واقعا کیفیت خیلی خوبی داشت.