کتاب|

عمومی|

روان‌شناسی|

روانکاوی

درباره‌ی کتاب ظلمت آشکار (پالتویی)انتشارات ماهی منتشر کرد:ویلیام استایرن، نویسنده‌ی امریکایی که در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی با رمان‌هایی چون انتخاب سوفی به شهرت رسیده بود، در شصت‌وچندسالگی به افسردگی حاد مبتلا شد. این افسردگی به‌قدری شدید بود که او را ماه‌ها کاملاً از کار باز داشت و حتی به فکر خودکشی هم انداخت. استایرن، بعد از بهبود، خاطراتش از این دوران را در قالب کتاب کوچک ظلمت آشکار نوشت، کتابی که آوازه‌ی او را در دهه‌ی پایانی عمرش دوچندان کرد. این کتاب با شرح سفر استایرن به پاریس در سال 1985 شروع می شود؛ سفری که به خاطر تشدید بیماری‌اش برای او اهمیت بسزایی داشت و کمک زیادی به درمانش کرد
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
نویسنده کتاب برنده جایزه پولیتزر است. در این کتاب که در واقع شرح حال خودنگاره اوست، او با هنر نویسندگی روند و لحظات تیره افسردگی شدید خود را توصیف می کند. این که چطور هیچ چیز شادش نمی کند (anhedonia)، مضطرب می شود، از کنترل خودش ناامید می شود، به مرگ فکر می کند و... این فرصتی است برای ما که حال افسرده را از چشم او ببینیم. این غول بزرگ تیره را نگاه کنیم و بی رنگی همه چیز را از منظر فرد افسرده تا حدی درک کنیم. به جای این که به قول نویسنده در ساحل بنشینیم و به شخصی که در گرداب افتاده فقط می گوییم: تقلا کن، با او بتوانیم همدلی (empathy) کنیم. در کتاب آمده است: "بیش‌تر گرفتارانِ افسردگی‌‌ها، حتی‌ جانفرساترین افسردگی‌‌ها، نجات می‌‌یابند و همچون دیگران از آن پس شادمان زندگی‌ می‌‌کنند. افسردگی‌ شدید غیر از خاطرات هراس‌انگیزی‌ که بر جای‌ می‌‌نهد، هیچ زخم ماندگاری‌ وارد نمی‌‌کند. تعداد زیادی‌ از افسردگان ــ نصفشان ــ دوباره مبتلا خواهند شد؛ افسردگی‌ قابل بازگشت است ــ عذابی‌ سیزیفی‌. اما بیش‌تر قربانیان حتی‌ با وجود عود بیماری‌ می‌‌توانند دوام بیاورند و اغلب بهتر با بیماری‌ کنار آیند، چون از نظر روانی‌ و با کمک تجربیات گذشته‌شان، روش مقابله با این غول بی‌‌شاخ و دم را آموخته‌اند. خیلی‌ مهم است که به کسانی‌ که دچار بیماری‌ شده‌اند و شاید هم اولین بار باشد که دچار آن شده‌اند گفته شود (یا آن‌ها را متقاعد کنند) که بیماری‌ راه خودش را می‌‌رود و این‌ها می‌‌توانند از شرش خلاص شوند. کار سختی‌ است. در ساحل نشسته باشی‌ و به کسی‌ که در گرداب است بگویی‌ «تقلا کن»، کم‌تر از توهین نیست. ولی‌ بارها و بارها معلوم شده که اگر تشویق مدام و سرسختانه باشد ــ و به همان نسبت حمایتی‌ با شور و شوق انجام گیرد ــ فردِ در مخاطره تقریبا همیشه نجات می‌‌یابد. بیش‌ترِ گرفتارانِ چنگالِ وحشتناک‌ترین افسردگی‌‌ها به هر دلیل در یک ناامیدی‌ غیرواقعی‌ فرو می‌‌روند ــ پریشان از بدبختی‌‌های‌ اغراق‌آمیز و هراس‌های‌ جانگداز که هیچ نظیری‌ در عالم واقع ندارد. شاید لازم باشد که دوستان و نزدیکان و خانواده و ستایشگران با نوعی‌ ایثار مذهبی‌، بیمار را به «ارزش» زندگی‌ متقاعد کنند، هرچند که چنین چیزی‌ غالبا در تضاد است با احساس «بی‌‌ارزشی‌» که اینان در خود دارند. با این‌همه، این ایثار از خودکشی های بسیاری جلوگیری کرده است"
6 ماه پیش
2بهخوان
نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
1 سال پیش
4بهخوان
باید افسردگی رو از نگاه کسی که بهش دچار شده دید خوندن کتاب‌های روان‌شناسی شاید نتونه برای گفتن از رنج و درد اون‌ها کافی باشه تا عمقش رو درک کنی و کمکشون کنی. دوست داشتم نویسنده بیشتر از زمان درمانش بگه بیشتر کتاب توصیف روزهایی بود که رنج افسردگی امانش را بریده بود و خودکشی فکر همیشگیش شده بود.
1 سال پیش
5بهخوان
دوستش داشتم .خیلی جذاب به توضیح حس و حال ها و رنج های ناشی از افسردگی پرداخته بود . وسط های کتاب ، جایی که درباره افسردگی حرف می زد ، یه ایده بزرگ به ذهنم اومد . که چجوری میشه در سطحی بزرگتر افسردگی رو درمان کرد .یا به شکل درست تر : چه جوری کمک کرد که آدم ها با افسردگیشون کنار بیان ...
کتاب های دیگر ویلیام استایرنمشاهده همه