دربارهی کتاب قبل از اینکه بخوابم چیزی بگو خوشحالم کند
ویلا با صدای بلند گفت: تو آن جایی، ویلویی؟ ویلویی جواب داد: بله من این جایم.
ویلا گفت: من خوابم نمی برد.
ویلویی پرسید: چرا خوابت نمی برد؟
ویلا گفت: می ترسم.
ویلویی پرسید: از چی می ترسی؟
ویلا گفت: می ترسم خواب بد ببینم.
ویلویی گفت: به یک چیز شاد فکر کن تا خواب بد نبینی.
.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
و اما ششصدمین کتابی که در به خوان آرشیو میکنم از آن هایی است که با آن ها گریه کرده ام اینقدر که لطیف بوده است.
8 ماه پیش
5بهخوان
مجموعه "قصههای قبل از خواب" بافرزندان، از سریهای موردعلاقهی منن..
اکثرشون لطیف و دوستداشتنیان و واقعا مناسب قبل خواب..
حتی وقتی خودم بیخواب میشم هم دوستدارم بخونمشون! دوباره و دوباره...