کتاب|

عمومی|

فلسفه|

خردگرایی و تجربه (قرن ۱۷ و ۱۸)

درباره‌ی کتاب تکرارنشر شب خیز منتشر کرد:برای امید، جوانی لازم است؛ برای یادآوری نیز. برای خواست تکرار، اما، دلیری لازم است. آن که صرفاً امید می ورزد بزدل است؛ آن که صرفاً خواهان یادآوری است، عیّاشی بیش نیست. اما آن که قصد تکرار دارد دلیر است، و هر آنقدر که با قوّت بیشتر قادر به تحققش باشد در انسانیّت ژرف تر است. اما آنکه در نیابد که زندگی تکرار است و این زیباییِ زندگی است، خود را محکوم کرده است و شایسته ی چیزی بهتر از آنچه بر سرش می آید نیست-او هلاک خواهد شد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
«تکرار» شامل دو بخش و یک مؤخره است (البته این نسخه از ترجمه یک مقدمه و یک مؤخره تقریباً بی‌ارتباط ولی جالب هم از صالح نجفی دارد) شاید سوتیتر کتاب بهترین توصیف از فرم کتاب است؛ «جستاری در روان‌شناسی تجربی» (سوتیتر ترجمۀ دیگر کتاب توس حاجی بیگلو این است: «جستاری در نفس شناسی تمثیلی» که بسیار بعید است). بخش اول کتاب روایتی است از تعاملات مؤلف کتاب (کنستانتين کنستانتيوس) با دوست جوانی و حکایت از عاشقانه‌ای دارد که مطابق با حکایت زندگانی خود کیرکگور و رژین است. مؤلف کتاب نقش مرشدی را دارد که راه نشان می‌دهد و به پاسخ‌هایی می‌رسد که خود کیرکگور در زندگی از آنان تعبیت نکرده است. بخش دوم کتاب شامل نامه‌هایی است از همان دوست جوان به مؤلف که در آن از احوالات خود می‌نویسد و نشان از تشویق خاطر او دارد. نکتۀ مهم دراینجا پرداختی است که آن دوست جوان روی داستان ایوب پیامبر انجام می‌دهد که هم‌تراز حکایت ابراهیم در ترس و لرز (که همزمان با تکرار در 16 اکتبر 1843 منتشر می‌شود) است. در آنجا تحلیل از «امتحان الهی» مطرح می‌شود که بسیاری بدیع و عجیب است. کتاب با یک مؤخره خطاب به خوانندگان کتاب تمام می‌شود. فلسفی‌ترین بخش کتاب همین بخش است که کیرکگور در آن از امر استثنایی سخن می‌گوید و سوژه جوان خود را بسط می‌دهد. ارجاع اشمیت به کیرکگور و سنتی که حول امر استثنایی در فلسفۀ سیاسی متأخر گشوده می‌شود از خلال همین سطور برمی‌آید و حقیقتاً تحلیل کیرکگور بسیار درخشان است. کتاب به معنای واقعی کلمه یک متن کلاسیک است، ولی تشویق متن قدری ملال‌انگیز است و هرچند با کنه مطلبی که کیرکگور می‌خواهد بیان کند هم‌خوان است، ولی به‌هرحال قدری با طبع رمان‌خوان‌ها بیش‌تر هماهنگ است تا دانش‌آموزان فلسفه.
1 سال پیش
4بهخوان
کیرکگور عزیزه؛ بااین که شاید به‌خاطر بخش زیادی از حرفاش - مخصوصاً وقتی وارد تقسیم‌بندی سپرهای زندگی می‌شه و در برابر سپهر اخلاقی، ارزش والاتر رو متعلق به سپهر دینی می‌دونه- ، خیلی سخته برام که باهاش همراه بشم. برای همین خوندن «ترس و لرز» برای سخت و عجیب بود. اما «تکرار» از جنس دیگری است. از جنس دغدغۀ هستی انضمامی انسان و برای همین به مسئلۀ یه نامزی به‌هم‌خورده و چرایی اون می‌پردازه، همین‌قدر انضمامی و زمینی. اما جدای اون فهم کیرکگور از «تکرار» برام خیلی جالب و ارزشمند بود. تکرار به‌مثابه بازتولید و به پیش رفتن. این‌که تکرار صرفاً به‌معنای انجام بارها و بارهای یکسان کاری نیست بلکه به‌معنای بازکشف چیزهایی‌ست که در گذشته از کنارشان عبور کرده بودی و بنابراین آینده تبدیل می‌شود به کشف گره‌های گذشته. این فهم از تکرار رو می‌شه در هر چیزی به کار بست، در خوانش دوبارۀ کتابی که بارها خواندی و هر بار معنای تازه‌ای می‌یابی و بنابراین همان عمل پیشین عیناً تکرار نشده است، در نواختن قطعه‌ای که هر بار ژرفای بیشتری پیدا می‌کند و بیش از هر چیز در دوست داشتن کسی که هر روز دوستش داری.
6 ماه پیش
5بهخوان
کتابی که ذره ذره وجود شما را می بلعد. کیرکگارد متفکر عجیبی است؛ شاید همه اگزیستانسیالیست ها عجیب باشند، از این نظر که در حالت معمول به دشواری یک صفحه از متن کتب آنها را میفهمید اما اگر در دغدغه انها را دریابید و به هم سخنی با آنان برسید دوست شما خواهند بود. کیرکگارد در این کتاب بر اهمیت تکرار تاکید میکند.آنچه زندگی را معنی میبخشد و از دام نومیدی یا تفنن زیباشناسانه می رهاند تکرار است. وی تکرار را در مقابل مفهوم تذکار (یادآوری) قرار میدهد تا بدین واسطه اختلاف خویش با سنت افلاطونی را آشکار کند. نزد افلاطون و سقراط همه انسانها استعداد دستیابی به معرفت را دارند اما از آن لزوما بهره نمیگیرند. باید کسی باشد تا با روش مامایی حقیقت را در ذهن شخص بزاید. یادآوری آنچه نزد فرد مخفی و خاموش است کلید دستیابی به حقیقت است. بدین شکل یادآوری تنها ما را به حقیقتی که از پیش موجود است رهنمون میکند اینجاست که کیرکگارد اعتراض میکند.نزد او حقیقت امری ایستا و صلب نیست بلکه امریست نیازمند تکرار. اگر یادآوری متضمن حقیقت است ، تکرار متضمن زندگی است.باید یادآوری و امید هردو را وانهاد تا با تکرار بر آنچه شایسته است مهر تایید نهاد.
6 ماه پیش
3بهخوان
اگرچه کتاب درخشان "ترس و لرز" هم یک اثر دارای ساختار نیست اما آنجا لااقل مقدماتی فراهم شده و یک اندیشه قدم به قدم نضج می یابد. به علاوه فکر تیز و عمیق کیرکگور تا اعماق روح آدم نفوذ میکند. در این کتاب هیچ نشانی از تمهید کردن مقدمات نیست و اندیشه کیرکگور کاملا خام و صورت بندی نشده ارائه میشود. بعلاوه که حتی خود ایده تذکار/تکرار اصلا چندان مورد اشاره قرار نمیگیرد و تنه اصلی اثر را یک داستان تمثیلی پر از حاشیه روی اشغال کرده. ایده لزوم و در عین حال ناممکن بودن تکرار اگرچه از خلال داستان نامزدی به هم خورده کشف میشود اما معلوم نیست نگرش نویسنده فلسفی است یا روانشناختی یا زیباشناختی. در حالی که این سپهرها در کتاب ترس و لرز حسابشان از هم جدا میشود. اینجا اما نه. مثلا وقتی در می یابیم خوشبختی پسر در ازدواج ممکن نیست، مشخص نمیشود این دریافت فلسفی است (تکرار ناممکن است) یا روانشناختی (روان انسان برای درک تکرار کفایت ندارد) یا زیباشناختی (تذکار برای شاعر شدن بس است)
کتاب های دیگر سورن کیرکگورمشاهده همه