دربارهی کتاب طنز جدی (5)(گاز مجاز)انتشارات قدیانی منتشر کرد:
گفت یک روز به من شخص پریشان گویی
حیف آن گل که چنین هیکل بیهوده سرشت
نه دهایی نه نمازی و نه ذکری حتی
شرم باید کنی از این همه کار بد و زشت
گفت با اخم «غلط میکنی»و بنده خودم
آدمت میکنم و می برمت سوی بهشت
تا در آنجا من و تو تا به ابد حال کنیم
قصر پر حور بسازیم،طلا،خشت به خشت
گفتم ای دوست!بیا و بکش از ماها...دست به جهنم بروم به که روم با تو بهشت!
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه