کتاب|

عمومی

درباره‌ی کتاب آبیتهواقعا مگر داریم کسی توی ایران زندگی کرده باشد و حداقل یک بار در عمرش به اش حالی نکرده باشند: «ببین داداش! آسمونی که توش نفس می کشی آبیه!» و باز یکی دیگر پیدایش نشده باشد و توی چشم هایش زل نزده باشد و نگفته باشد: «ببین داداش! خون توی بدنت قرمزه!» یعنی اگر کسی باشد که بگوید: «من چنین چیزی نشنیده ام.» شک نکنید که خودش مدام یکی از این دو جمله را به بقیه می گوید. و صد البته وای به آن لحظه ای که جوانی، خامی کند و یکی از رنگ ها را بگوید. تازه آن وقت است که بمب منفجر می شود. بعضی ها حالشان گرفته می شود و شاید دو تا لیچار هم بار آن از همه جا بی خبر می کنند و بعضی ها هم احتمالا او را ماچ کش می کنند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر عبدالله مقدمیمشاهده همه