دربارهی کتاب رمان کلاسیک (دشمن عزیز)(گالینگور)انتشارات ابر سفید منتشر کرد:«جودی» عزیز!نامهات رسید و آن را دوبار با تعجب خواندم. آیا درست فهمیدهام که «جرویس» بهجای هدیۀ کریسمس، دست تو را برای بازسازی پرورشگاه «جانگرییر» و تبدیلش به یک مؤسسۀ نمونه باز گذاشته، و تو هم مرا برای خرج کردن این پول انتخاب کردهای؟مرا؟ من «سالی مک براید» رئیس یک پرورشگاه شوم؟ دوستان بینوای من! مگر عقلتان را از دست دادهاید و یا به تریاک معتاد شدهاید و این حرفها پرتوپلاهای دو ذهن هیجانزده است؟من دقیقاً همانقدر که به درد سرپرستی یک باغوحش میخورم، برای مراقبت از صدتا بچه صلاحیت دارم.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
دوستش داشتم. اما بنظرم بابا لنگ دراز یه چیز دیگه ای بود....
1 سال پیش
4بهخوان
این کتاب هم دقیقا مثل بابا لنگ دراز بود واسم،شاید اتفاق خاصی توش نمی افتاد، هیجان خاصی نداشت ،اما باز هم دوست داشتنی بود.
حس میکردم من هم توی یتیمخانه جان گری یر ،کنار بچه ها،سالی ،دکتر مک ری و بقیه زندگی میکنم و اتفاقاتش و جرو بحث های سالی و دکتر رو از نزدیک میبینم.
1 ماه پیش
5بهخوان
بی نظیره بی نظیر!
1 سال پیش
3بهخوان
دبیرستانی بودم که این کتاب رو خوندم. یادمه خیلی دوسش نداشتم. اولین باری بود که کتابی به سبک نامه نگاری میخوندم. دلم هم میخواست جودی از خودش و ماجراهاش بیشتر بگه تا سالی ولی خب کتاب اینطوری نبود. اولش هم جذب اسم کتاب شدم ولی حس میکنم برای همچین ماجرایی، اسم زیادی سنگینیه شاید برای همین انتظارم ازش بیشتر بود😅