دربارهی کتاب مادام بوواریانتشارات آراستگان منتشر کرد:اِما رویای عشق و ثروت و رفاه را در سر داشت، اما آنچه نصیبش می شود، ازدواج با آقای بوواری است، یک پزشک روستایی از طبقه ی متوسط جامعه و آدمی کسل کننده است. اما تمام تلاشش را می کند که زن وفا دار و دوست داشتنی باشد، اما رادولف مسیر زندگی او را تغییر می دهد. اما نهایتا عشق واقعی و پرشور خود را می یابد، اما این عشق بدی ها و بد نامی هایی را برای او به همراه دارد. سر اما هم زنی کامل و هم ترسناک به نظر می رسد. زنی که از روزمرگی های زندگی اش خسته شده و در پی رسیدن به رویاهایش از هیچ کاری فرو گذار نیست. زنی با محدودیت های زیادی به خاطر زن بودنش و جسور به خاطر تمام رویاها و آرزوهایش... این داستانی عاشقانه و غم انگیز است که اولین بار در سال 1857 به زبان فرانسوی منتشر شد و جامعه ی سنتی فرانسه ی آن زمان را شوکه کرد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
فقط وقتی کتاب را تا آخر میخوانی، میفهمی که چرا یکی از شاهکارهای ادبی جهان است.
2 سال پیش
اوایل دههی هشتاد بود که ترجمهی مهدی سحابی از رمان «تربیت احساسات» فلوبر به بازار آمد و همچنان بیرقیب مانده است. ماجراهای عاشقانهی فردریک موروی جوان در تربیت احساسات به تحولات پرشتاب پاریس در نیمهی دوم قرن نوزدهم گره میخورد، پاریسی که، به قول گوته، در هر گوشهاش میشد تاریخ را یافت. چند سال بعد، سحابی «مادام بوواری» را هم ترجمه کرد تا نشر مرکز دومین شاهکار فلوبر را هم به بازار فرستاده باشد. «مادام بوواری» شرح جاهطلبیهای زن جوانی است که از حدود عرف و اخلاق شهر کوچکش فراتر میرود و با سرنوشتی تراژیک مواجه میشود. فراتر از اینها، سبک قدرتمند فلوبر در پرداختن به مضمون و توصیف اشیاست که ما را مدام تحتتأثیر قرار میدهد.
ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی هشتم، سال ۱۳۹۵.
2 سال پیش
3بهخوان
کتاب جالبی بود سرشار ا ز احساسات؛ چه خانوادگی، چه نوستالژیک، چه اروتیک و چه طبقاتی
در مجموع خیلی تضادهای جالبی رو تصویر می کرد و آشفتگی های ذهن و ارتباطات اجتماعی رو خوب نشون میداد، هرچند به نظر می رسید داستان در طعن ها و همراهی هایی که با مادام بواری داشت قصد داشت تصاویری مقطع از گذاری انسانی در وضعیت اجتماعی رو نشون بده؛ سرنوشت دختری از صومعه تا روستا، از رمان تا زندگی و از روستا تا شهر، ولی برای من، و شاید شرایط اجتماعی ما، قدری کتاب ناهمگون و نامتجانس نشون میداد و البته، من از این عدم قرابت زیاد لذت نبردم!
جذاب ترین بخش کتاب کنایه هایی بود که به خود کتاب باز میگشت: مثلا نقدهای که در لفافه به رمان وارد می کرد و خیال پردازی ها که سرنوشت تباه می کرد تا نسبت های دوگانه ای با شهر که گویا خود فلوبر هم درگیرش بوده
با تصاویر انتهایی داستان می شد عجیب همدل بود و تحقق عینی سبکی از نویسندگی رو دید که در اون، هرچند با شخصیت اصلی داستان به خاطر کارهاش نمی تونی احساس قرابت کنی ولی در نهایت سخت ازش دل می کنی؛ مثل فیلم دایره زنگی و ...
در مجموع به یکبار خوندش می ارزید
2 سال پیش
3بهخوان
داستان تلخی بود...از اون تلخی های زننده ای که از حقیقت محض سرچشمه می گیرند
***
اگر رنج های ما به حال کسی سودی داشت می توانستیم به نام این که فداکاری می کنیم خود را دلداری دهیم