دربارهی کتاب سقوط گربه وحشیانتشارات ایجاز منتشر کرد:
وقتی من نومیدی و پوچی را پذیرفتم. از همان زمان زندان نیز مرا پذیرفت. بقیه هنوز امیدهایشان را دارند. بعضیها حتی آرزوهایی هم دارند، ولی شکست خواهند خورد و سقوط خواهند کرد. بعد از چند روز یا چند سال میفهمند که اینجا زندان است. این زندان دوستداشتنی،. امید فقط وهمی است برای فرار از ملال. من به خاطر آن سقوط نخواهم کرد. دیگر اهمیت نمیدهم. من اینطور خود را تربیت کردهام تا هیچ احساسات گول زنندهای به من آُسیب نرساند. من به درون واقعیتهای زندگی میروم، طوری که انگار دارم خواب میبینم. هم بازیگرم و هم تماشاگر. با شخصیتی دوگانه. میتوانم از پوستم خارج شوم و خارج از بدنم به خودم نگاه کنم. حالا کنار خودم ایستادهام و با پوزخندی احمقانه همانطور که به این بدن دراز و خمیده صابون میزنم. خودم را تماشا میکنم. امروز آب خمام داغ است و آماده برای یک تغییر، دانههای آب به نرمی روی پوست بدنم میچکند. میتوانم در خیالم دستهای مادرم را شبیه سازی کنم. صدای آب تبدیل به صدای او میشود: همهچیز درست میشود. یک راحتی تصنعی. آیا واقعا همهچیز دوباره درست خواهد شد؟ (بخشی از رمان)
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه