کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب مثل پرانتشارات پرسمان منتشر کرد: نگاه سودا به روی همان جمله ماند ... خیره به تک تک کلمه‌هایش... قطرات عرق روی سر و صورتش نشستند... بدنش گر گرفت...چشم‌هایش پر شدند... خالی شدند... خطی خیس روی گونه‌اش راه باز کرد... آخر خط قطره شد و روی کاغذ افتاد... روی جمله آیدا شدم... آیدا لغزنده شد... کش آمد... سودابه دست روی جوهر روان شده کشید... آیدا ویران شد...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر مریم ریاحیمشاهده همه