دربارهی کتاب مثل پرانتشارات پرسمان منتشر کرد:
نگاه سودا به روی همان جمله ماند ...
خیره به تک تک کلمههایش...
قطرات عرق روی سر و صورتش نشستند...
بدنش گر گرفت...چشمهایش پر شدند...
خالی شدند...
خطی خیس روی گونهاش راه باز کرد...
آخر خط قطره شد و روی کاغذ افتاد...
روی جمله آیدا شدم... آیدا لغزنده شد...
کش آمد...
سودابه دست روی جوهر روان شده کشید...
آیدا ویران شد...
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه