دربارهی کتاب امپراتور و آنجلونشر عنوان منتشر کرد:مریم : چطور نباشم؟ (ناگهان، گریان و بی امان، خود را بیرون می ریزد.) خسته شدم. هیچ کس نمی دونه کجان! من به امید اون ها اومدم تو این خراب شده. دو تا برادر و یه عموی شوهرم همین جا بودن. تو اوکلند. الآن هیچ کس نمی دونه کجان! شوهرم و بچه هام مُردهن. تو جنگ آمریکا و عراق مُردهن. همه ی امیدم به این چند نفر بود. نیستن! هیچ جا نیستن! تا کی می تونم تو شلترهای بی اسم و رسم بخوابم؟ می فهمی؟ تو نمی فهمی! من هیچ کس رو ندارم. نیستن! خدایا!پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه