دربارهی کتاب اعترافات (رقعی)این یگانه تصویری است كه از انسان وجود دارد و به احتمال تا ابد همین یك تصویر وجود خواهد داشت. تصویری كه دقیقا از روی طبیعت كشیده شده و چهره راستین او را ترسیم كرده است. هر كه هستید، ای كسانی كه تقدیر یا اعتماد من شما را حاكم بر سرنوشت این دفتر كرده است، به خاطر شوربختیهایم، به خاطر احساسات و عواطفتان، و به نام نوع بشر از شما تمنا دارم كه این اثر یگانه و سودمند را از میان نبرید. اثری كه میتواند در مطالعه احوال بشر، مطالعهای كه بی گمان هنوز آغاز نشده است، به عنوان نخستین معیار مقایسه به كار رود و نیز تمنا دارم تنها یادگار با ارزشی را كه حرمتبخش خاطره من است و نمودار اخلاق و منش من و به دست دشمنانم تحریف نشده است، از بین نبرید و سرانجام، حتی اگر شما خود یكی از این دشمنان سرسخت باشید، دیگر به جسد خاكستر شده من دشمنی مورزید و بیداد و بی امان خود را تا زمانی كه دیگر نه من و نه شما زنده نخواهیم بود، ادامه ندهید بلكه بتوانید دست كم یك بار شرافتمندانه نزد خود گواهی دهید كه بزرگوار و مهربان بودهاید، در جایی كه میتوانستید بدخواه و انتقامجو باشید: البته چنانچه بدی روا داشته در حق مردی كه هرگز مرتكب نشده و یا نخواسته است بشود، بتواند نام انتقام به خود بگیرد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اعترافات
نوشته ای از ژان ژاک روسو.
ما فلسفه خوانده ها، جناب روسو را با نظریه قرارداد اجتماعی می شناسیم. اما...
روسو در این کتاب از موسیقی، از شعر، از سیاست و از حقوق هم دم می زند.
روسو در اعترافات، زندگی نامه خود را در قالب اعتراف، برای مخاطب تعریف می کند. با صداقت محض. بدون ذره ای پرده پوشی و تعارف، صریح.
بعد از خواندن این کتاب، می شود پی برد، روسو هیچ وقت آنچیزی نبوده که در قرن 20 و 21 از او در کتاب ها می خوانیم. چیزی از موسیقی بلد نیست، اما زور می زند، موسیقی دان بشود. حتی هنرآموز می پذیرد و موسیقی تدریس می کند. اغلب عمرش را به رونویسی از کتاب ها و نت های موسیقی گذرانده. به جرات می گویم فیلسوف هم نبوده. البته شاید اگر سایر فلاسفه هم چنین اعترافاتی داشته باشند، قضاوت مخاطب درباره آن بزرگواران هم تغییر کند. روسو در اعترافات خود کاری کرده که احساس کنید، او شبیه هیچ کس نیست. یک نسخه منحصر بفرد آزمایشی و کاملا ناموفق از بشریت. بدبخت و بیچاره و البته در برخی موارد خوش شانس. منزوی، تنها، گوشه گیر، و اغلب با روحیه ای به شدت زنانه.
کتاب حدود ٨٠٠ صفحه است. نثر خوبی ندارد. داستان زیاد حاشیه می خورد. خسته کننده است. چندماهی فقط اسیر همین یک مجلد بود. نمی دانم چرا، ولی یک نیروی نامرئی وادارم می کرد هیچ وقت این کتاب را کنار نگذارم. گویی مجبور بودم تا آخر، بخوانمش. گرچه هیچ وقت مطالعه ام کیفی نبود. فرسایشی و طولانی. النهایه، ماحصلش، هیچ!
2 سال پیش
4بهخوان
بدون مسئله و فقط به خاطر اینکه «کتاب معروفیه» و «همه میخونن» سراغ این کتاب نرید که حوصلتون رو سر خواهد برد. مثلا من به شخصه مسئلم شناخت درونیات روسو بود که رسیدم بهش و کاملا مفید بود برام.
داستان زندگی شخصی روسوست و چیز خیلی جذابی نداره، کتاب کشش خاصی هم نداره برای همین بازم تاکید میکنم با مسئله برید سراغش اگه ندارید نخونیدش
1 سال پیش
5بهخوان
زندگینامههایی که در سنت ایرانی-اسلامیمان نگاشته میشوند، چه خود-نوشت و چه دگر-نوشت، فقط و فقط بر جنبههای مثبت زندگی بزرگان و دستآوردها و موفقیتهایشان تمرکز میکنند. بنابراین روایتی کاریکاتوری و مقدسمآبانه به دست میدهند که چندان به کارِ زندگی افراد میانمایهای مانند من نمیآید.
در عوض در اعترافنامههای سنت غربی بر نقاط ضعف هم انگشت تأکید مینهند، همین باعث میشود که به راحتی بتوان با نویسنده همذاتپنداری کرد، و به جای خودخوریهای بیخود به آینده و خودمان امیدوار شویم!
1 سال پیش
5بهخوان
بسیار کتاب مفید و جالبی هست و ترجمه بسیار خوبی نیز دارد و جا دارد دوباره این کتاب رو بخونم، من کلا اتو بیوگرافیها رو خیلی دوست دارم، انگار زندگی زیسته ی آنها را دوباره زندگانی میکنم و از تجربیات و سرسختی ها و مشکلات آنها درس میگیرم