دربارهی کتاب نارگونانتشارات سخن منتشر کرد:حضور مهمانی ناخوانده، معمایی میشود برای اهل خانهی حاجمحسن عظیمی خصوصا نوهاش سوگند. آراد با آن خالکوبی روی بازوی و قیاقه متمایز هیچ سنخیتی نمیتواند با حاجمحسن معتمد بازار داشته باشد که آنطور مورد توجه پدربزرگش قرار بگیرد. سوگند برای حل این معما کمکم به آراد نزدیک میشود، مردی که گذشتهای ناگفتنی به همراه دارد. ولی سوگند خیلی دیر به راز اصلی زندگی او پی میبرد وقتی دیگر کار از کار گذشته است و دل به کسی داده که نباید! از متن کتاب: این بار قلب سوگند محکمتر تکان خورد. بند کیفش را فشرد و سؤالی به او نگاه کرد:– دیشبو از حافظهت پاک کن. هر چی دیدی خواب بود.دستی برایش تکان داد، سوار شد، یک دستی دنده زد، فرمان را گرفت و دور زد و دور شد.سوگند خودش را بغل زد و سمت خانه راه افتاد. سؤالات مثل سیلی که سد مقابلش شکسته باشد، به ذهنش هجوم آورد:– آراد کیه؟ چرا اینجاست؟ چرا حاجی اینقدر هواشو داره؟ چرا منو برده خونهشون؟ ایاز کیه؟ اون زخما برای چیه؟جلوی در خانه بود. اخم کرد. لرزش بدنش دیوانهاش کرده بود. سرش را که بالا گرفت در خانه باز شد. حاجمحسن متعجب توی چارچوب ایستاده بود.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اصن خیلی بچه بودم این کتابو خوندم ولی اینقدر باهاش زندگی کردم که بعد این همه سال هنوز دخترک قصه داره از جلوی چشام رد میشه و میگه دیدی بلاخره کار خودمو کردم برکه جان دیدی تو این دنیا عشق محال وجود نداره دیدی آخرش دل به دلدار رسید، خانم شریفی خیلی زیبا شما را با شخصیت ها همراه میکنه و پایان خیلی زیبایی برای کتاب رقم میزنه ناگفته نماند همون سالی که این کتابو با خالم خوندیم بلاخره آقای شازده با اسب سفیدش اومد خالمو با خودش برد 😂😭 وای خدای من دوباره احساساتم فوران کرده تا صبح میتونم راجبش بنویسم پس؛ فعلا.
0 سال پیش
5بهخوان
فکر کنم از این به بعد وقتی دیدم بچه ها دارنگل نرگس میفروشن دنبال یک غول مهربون بگردم با یک دنیا گل نرگس😍