کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب آن اوانتشارات شقایق منتشر کرد:برگشت و نگاهی به او انداخت و چندبار لبش را جوید. از همان‌جا هم می‌توانست لبخند جدانشدنی صورتش را ببیند. سری برای خودش تکان داد. بی‌شک، بدون تردید، همین‌جا، امروز می‌توانست به خودش بگوید این دختر را می‌خواهد!با تمام دیوانه بازی‌هایش، با تمام خرابکاری‌ها و شیطنت‌هایش. دیگر لحظه‌ای تردید نداشت که این دختر را می‌خواهد. و برای به دست آوردن او نه تنها باید دلش را به دست بیاورد بلکه خراب‌کاری‌های گذشته‌اش را هم جبران کند. نفسی گرفت و گفت:-خب کجا میری؟سایه از لحن صمیمی‌اش که شاید یک سالی می‌شد که نشنیده بود تعجب کرد. برگشت و به او نگاه کرد. با دیدن چشم‌های گرد شده‌ی سایه خنده‌اش گرفت. زیر لب گفت “یعنی عاشقتم سایه!”
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
0 سال پیش
5بهخوان
شاتوت ترش میتونه یاد آور خاطرات خیلی خیلی شیرین باشه😍😁 فوق العاده بود پر از زندگی🤗
1 سال پیش
3بهخوان
گاهی رمان ها بهت درس زندگی میدن گاهی جوری با شخصیت ها همزاد پنداری میکنی که انگار داری باهاشون زندگی میکنی. یکی از بهترین رمان‌های عامه پسند . ممنون از خانم شریفی عزیز که رمانهاشون رو با خیال راحت میتونی بدی دختر و پسر نوجوونت بخونن .
کتاب های دیگر بهاره شریفیمشاهده همه