دربارهی کتاب جهنم به انتخاب خودمانتشارات مروارید منتشر کرد:
...یادش آمد گاهگاهی به گوزن ماده گفته بود: نمیدانم چرا هیچ وقت احساس آرامش کامل نمیکنم!
پرسیده بود: چرا؟
جواب داده بود: فکر میکنم همیشه یکی در کمین ماست. یکی که میخواهد این آسایش و آرامش را به هم بزند. غفلت که بکنیم یا تو را میخورد یا مرا! گوزن ماده گفته بود: نرها همهشان همینطورند. همهشان خیال میکنند دیگران کار و زندگیشان را رها کرده و فقط در کمین اینها نشستهاند!
و آرام شاخهایش را به شاخاو ساییده و ادامه داده بود: در صورتی که اینطور نیست. همهخوبند. کسی کاری به کار دیگری ندارد!
و آخرینبار در حالی که پشت کرده، سهچهار قدم از دور شده بود، با حالتی بین قهر و آشتی، طنازانه گفته بود: چه خیالها میکنی تو هم!
و حالا میدید همهاش خیال نبوده؛ واقعیت در برابرش بود. واقعیتی که از همان لحظهی غفلت مایه گرفت. اگر همان وقت عاشقنه چشم به شکم سفید جفتش فقط به فکر پیدا کردن برگ سبزی نبود، شاید این اتفاق اصلا نمیافتاد. اما حادثه اتفاق افتاده بود. گرگ از کمینگاهاش جسته، سر به دنبال ماده گذاشته و او رابه هر سمت رانده و بعد به زمینش زده بود... .
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه