کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب نازخاتونانتشارات گویا منتشر کرد:نازخاتون: تو خیال می کنی چنان دردانه بار آمدم که طاقت کشیده را ندارم؟ نه! هزاردفعه . خوردم، اما نه از هم بالین! نه از تکیه گاهی که اگه باشه همه چی هست؛ اگه نباشه هیچی نیست. من تو آبادی شما و همه ی آبادی های دوروبر، شب ها و روزها صدای سیلی شنیدم . که مردها به صورت زن ها میزنن، بابات هم : میزد! همسایه مان میزد، همسایه ها همه سیلی زن بودن، زن ها همه سیلی خورا سیلی اول که تو گونه ی زن خورد، شروع خوردن و دم بالا نیاوردنه. سیلی اول جهنم آخره. تف به اون روش بیاد که سیلی اول و زد. تف به روی اونی که خورد. هر کی اولی را تاب آورد، دیگه باید چوب و مشت و لقد و ترکه و شلاق و بچه سقط کردن، علیل شدن و همای سیاه روزی اش رو تحمل کنه.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر بهزاد فراهانیمشاهده همه