کتاب|

عمومی|

نمایشنامه

درباره‌ی کتاب گل و قدارهانتشارات گویا منتشر کرد:بلقیس: تو دلبسته ی زن دیگه ای هستی آكل؟ آكل: خانم! بلقیس: تو عاشقی. آكل: آکل پنجاه سالشه خانم. بلقیس: هفتاد سال! تو عاشقی؟ آكل: ما هیچ شباهتی به عشاق نداریم. پس مانده ی یه قبیله ام که تف کردنم به شهر و مترسکی ازم درست کردن که ... دل ما خونینه خانم خانما. چرا نیشدر؟ بلقیس: تو چرا پنهان؟ تو هر قضیه ای حرف از دلی می زنی که خونه، و من می خوام این دلو بشکافم، بازش کنم و ببینم چی توشه و چرا خونه؟ آكل: به کاکا، رودررو چی بگم؟ بلقیس: بگو آكل، برای مرجان خواستگار اومده. (سکوت) بهش بگو جوونیه بیست و چند ساله، متمول و خوش چشم. مال و منالش کرور کروره، می خوام تدارک عروسی اونو منو در یه روز ببینی! آكل: مبارکه.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر بهزاد فراهانیمشاهده همه