درباره‌ی کتاب طبیب مسیرانتشارات ستاک منتشر کرد:داشتم تاول پایش را تخلیه می کردم که خیلی آهسته گفت: من ناهار نخوردم. تجربه ی پزشکی ام خوب می دانست که این جمله، زمانی که سوزن زیر پوست بیمار است، چه معنایی دارد. من دارم غش می کنم! این را گفت و واقعا بیهوش شد. از یکی از جوان هایی که داشت فلافل درست می کرد خواستم برایم مقداری آب و نمک و شکر بیاورد، تا با آن محلولی درست کنم و افت قند و فشار بیمار را جبران کنم. جوان عراقی رفت و به سرعت باد برگشت و با جدیت، شروع کرد به پاشیدن شکر خشک، روی صورت مرد بیهوش!
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
5بهخوان
کتاب خاطرات پزشکانی هست که به صورت جهادی در پیاده روی اربعین به زوار خدمت کردن قشنگ بود به خصوص که هم خاطرات طنز داشت هم حالت معنوی داشت