دربارهی کتاب تجاوز به سبک یک جنتلمنانتشارات ستاک منتشر کرد:او در برابر من ایستاده بود و در حالی که هنوز به شکل مشمئز کنندهای سعی داشت خود را مردی موقر و وارسته نشان دهد، نام مرا میپرسید. دیوارهای بلند ویلا گویی از دو طرف به من نزدیک و نزدیکتر میشدند. هوایی برای نفس کشیدن باقی نمانده بود. در کوششی بیفایده، آرام خودم را به عقب کشیدم و اندکی از ژنرال دور شدم؛ اما او در حالی که لبخندی شیطانی بر لب داشت، به من خیره شد و آرام و شمرده گفت: «عشقی که بر پایه منافع باشه، عشق نیرومندیه.»با پس زمینهی یک موسیقی گوشخراشِ کوچهبازاریِ صربی، ژنرال به منافع خودش رسید و من، با تنی خسته و روحی لگدمال شده، با دندانهایی که از شدت تحقیر بر هم میساییدم و قلبی که از درک آنچه بر من گذشته بود، سخت به درد آمده بود، از جان فرزندم دفاع کردم.ژنرال هربار در پاسخ به التماس و بیقراری من برای دیدن فرزندم تنها یک کلمه میگفت: «فردا!». چه کسی در دنیا ضعیفتر از مادری است که جان فرزندش را در خطر ببیند؟– از متن کتاب –پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
به نام خدا
۱
شوروی که فروپاشید، ما پسرکانی هشتنُهساله بودیم و دبستانی. دومینوی سقوط کشورهای کمونیستی هم قبل و بعدش آغاز شد. دنیا به سرعت به سمت یکقطبیشدن پیش میرفت. جایی در قلب اروپا، کشور یوگسلاوی هم فروپاشید و همزمان سه کشور کرواسی مسیحی کاتولیک، صربستان مسیحی ارتدوکس، بوسنی مسلمان حنفیمذهب سر به استقلال برداشتند اما با یک تفاوت: چتنیکهای صرب، صربهای ملیگرای مقیم بوسنی، استقلال بوسنی با جمعیت عمدتا مسلمان را تحمل نکردند و با کمک ارتش صربستان دست به قتلعام مردم بوسنی زدند. آنها در سودای صربستان بزرگ بودند و دنبال یک انتقام تاریخی از مسلمانان بوسنی که به گمانشان، ترک عثمانی بودند نه اهالی منطقه بالکان.
۲
اما فقط قتلعام یا نسلکشی نبود؛
صربهای مهاجم یک تجاوز دستهجمعی به زنان مسلمان را سازمان دادند؛ هدف:
تحقیر نژادی زنان مسلمان، شکستن غرور مردان مبارز، ایجاد رعب و وحشت
تصور کنید در این تجاوز به پیرزنان هم رحم نمیشد یا به دخترکان تازهبالغ یا دختران مبتلا به سندرم داون.
یک توحش افسارگسیخته در دروازههای اروپای غربی
۳
کتاب، روایت زنانی است که سالها بعد از پایان جنگ جرات و جسارت پیدا کردهاند تا این تجاوزها را برای ثبت در تاریخ بیان کنند؛ زنانی که بعضا از تجاوزها باردار شدند و اکنون فرزندان بیپدر خویش را بزرگ میکنند.
۴
کتاب تلخ است؛ تلخ پررنگ
2 ماه پیش
5بهخوان
راستش را بخواهید کتاب را نخواندهام! ورق زدم، کمی خواندم، بستم، نفسهای عمیق کشیدم، ورق زدم، جلوتر را خواندم، باز بستم، نفسهای عمیق کشیدم...
برای خواندن این کتاب باید سنگ شوی. مثل خواندن مقتل میماند. نمیتوانی وحشیانهترین رفتارهایی را که از انسانها سر زده، بخوانی و چاییات را بخوری.
این کتاب جزو معدود کتابهایی است که درباره بلایی که سر زنها در نسلکشی بوسنی آوردند حرف میزند. بلایی چنان سهمگین که هی میگویی: کاش مرده بودند. کاش زنها را هم مثل مردها کشته بودند...
1 سال پیش
3بهخوان
به نام خدای خوبم
.
برای من بوسنی از فیلم «خاکستر سبز» ابراهیم حاتمیکیا آغاز شد. ابتدای دهه هفتاد، سال ٧٣ زمانی که تنها کلاس سوم دبستان بودم؛ با آن فاطیمای زیبا که هنوز هم برایم فرشتهای دستنیافتنی است و آن چشمهای سرشار از عشق، شوق و دلتنگی عزیز. شاید عشق هم برای من از آنجا آغاز شده باشد، نمیدانم. اما بوسنی برای منِ دخترک هشت نه سالهی ایرانی، جنگی بود که هم دلیل وصل شده بود و هم مانع وصل. شاید به واسطه همان عشق، من همواره دوست داشتم بوسنی را ببینم، هنوز هم ❤️
گمانم در همان فیلم بود شاید هم در فیلمی دیگر، که کموبیش دانستم چه بر سر زنان مسلمان بوسنیایی آمده،چیزی که به گفته یکی از همان زنان، به حکم شرم یا ترس. هیچگاه عریان گفته نشد، اما الهام بنعباس توانسته روایتهایی تکاندهنده از آن آزارها را، هرچند کم و جزئی بیان کند. کتابی که نه از زاویه دین، که از زاویه انسانی سند جنایتی است فراموشنشدنی، کتابی تلخ اما واقعی که پس از خواندنش، سخت میتوانید فراموش کنید.
.
هیچوقت پیاش را نگرفته بودم که صربها چه دینی دارند، گویی در ذهنم حک شده بود صربها نیز چون اسرائیلیان، یهودیاند یا شاید هم بیدین؛ اصلاً گمان نمیکردم مسیحیان لطیف که اینقدر از حضرت مریم و مسیح میگویند و خدا در قرانش اینگونه از آنان سخن گفته، چنین جنایتهایی را مرتکب شده باشند، آن هم در قرن ٢٠!
.
0 سال پیش
4بهخوان
کتاب واقعا دهشتناکه...
واقعا آدم حیرون میمونه که این زمونه هم اینقدر توحش وجود داره...
اگه داعش رو ندیده بودم واقعا این کتاب رو باور نمیکردم....
کتاب رو نمیشه یکنفس خوند
وسطش احساس میکنی دیگه نفسی برات نمونده...