دربارهی کتاب موسیو پنانتشارات چشمه منتشر کرد:
خوابیدم، اگر اسم آن لرزیدن را بشود گذاشت خوابیدن، در هزارتویی با سقفی کوتاه و خاکستری و سفید، هزارتویی که از نظر معماری یادآور کلینیک آرگو بود با آن راهروی تودر توش؛ گاهی راهروهای خواب پهنتر بودند و تا بینهایت ادامه داشتند و گاهی باریکتر بودند، مثل دالانهایی درهم پیچیده؛ تکانها و نالههایی که به خاطرشان از خواب میپریدم و دوباره به خواب میرفتم بدترین بخش ماجرا نبودند. آنجا چه کار میکردم؟ به اختیار خودم آنجا بودم یا نیرویی خارجی مرا آنجا نگه داشته بود؟ دنبال بایخو میگشتم یا دنبال کس دیگری؟
از متن کتاب
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه