دربارهی کتاب سایه باد
گورستان کتاب های فراموش شده در دل شهر قدیمی بارسلونا پنهان شده است،کتابخانه ای با دالان های هزارتو و عناوینی فراموش شده و مرموز مردی پسر ده ساله اش را در صبحی سرد به این کتابخانه می آورد.پسر اجازه داد یک کتاب انتخاب کند و او از میان قفسه های غبار گرفته سایه باد اثر خولیان کاراکس،را بر می گزیند.پسر بزرگ میشود و چند نفر به دلایلی مرموز و رعب انگیز به کتاب او به شدت علاقه نشان میدهند و بدین ترتیب رمانی سحر انگیز پدید می آید؛سراسر تعلیق و تامل...
ترکیبی از سبک صد سال تنهایی گارسیا مارکز جن زدگی ای اس.بایت داستان های کوتاه بورخس آنک نام گل اومبرتو اکو،سه گانه نیویورک پل استر و گوژپشت نتردام ویکتورهوگو ایگر این آثار را دوست دارید سایه باد را نیز دوست خواهید داشت...
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داستانی معماگونه و جذاب درباره ی یک گورستان کتابهای فراموش شده و پسری که کتابی از آنجا برمی دارد تا بخواند و درگیر داستان آن و زندگی نویسنده می شود و تلتش می کند سر از کار نویسنده و گذشته و عاقبت او دربیاورد. رمان بزرگسال است و مناسب بالای ۱۸ سال.
1 سال پیش
5بهخوان
عالی بود این کتاب
رفت جزو مورد علاقه هام
کتابی که قصه ها توی دل قصه اش بود و من خیلی وقت بود که داستانی اینجوری نخونده بودم که انقد منو درگیر خودش کنه و بذاره توی دنیاش غرق بشم😍
مشتاق خوندن جلدای بعدی هستم به شدت.
2 سال پیش
5بهخوان
عالی بود خوندنش نفس گیر بود هر دفعه که فکر میکردی به جوابی رسیدی دوباره یه معمای دیگه به وجود میومد عالی بود عالییییی بسیار پر کشش
2 سال پیش
3بهخوان
سایهی باد کارلوس روئیث ثافون، نخستین کتاب از مجوعه گورستان کتابهای فراموش شده است. پسری در بارسلون دهه ۴۰ میلادی قدم به کتابخانهای افسونگر میگذارد و باقی زندگیاش تغییر میکند. داستانی کاملا سرگرمکننده که نثری ساده، در فضایی تیره و رازآمیز (بسیار شبیه طرح روی جلد کتاب، عمدتاً نوآر، گاه با رگههایی از فضای گوتیک) و درگیریهای پلیسی و معمایی دارد اما نه شگفتی حاصل از گشایش نبوغآمیز رازها و معماها که همین فضای کلیاش است که خواننده را تا به انتها میکشاند: شهری قدیمی با پسکوچههای تاریک، آدمهای مرموز، عمارتهای کهنه و هزارتو و البته عشقهای ممنوعه و آتشین مجموعهای از جذابیتهایی است که این رمان بلند ۷۴۴ صفحهای را خواندنی میکند.
شخصیتهای ظاهرا بدبخت اما عمیق و طناز و جذابی مثل فرمین، شخصیتهای مرموزی مثل لین کوبرت و شخصیتی سیاه و خبیث همچون فومرو و سرگذشتهای پرپیچ و خمشان که به هر ترفندی شده همه با هم گره میخورد، از دیگر تلاشهای نویسنده برای جذاب کردن بوده است.
پیداست که کتاب سرشار از صحنههای داغ و اتشینی هم بوده که به طور کامل در ترجمه حذف شده اما محصولات همین صحنههای حذف شده، حلقههایی مهم در زنجیره علی داستان را تشکیل میدهند!
داستان در صفحات آغازین وعده کتابی بسیار جذاب و خیالانگیز را میدهد، آرام ارام با رازها و معماها و حسرتهایی شکل میگیرد اما در بدنه، اندکی کند و طولانی میشود و سرانجام در صفحات نزدیک به پایان تنها راهی که نویسنده برای گرهگشایی مییابد نقل قولی ۱۳۰ صفحهای از یادداشتهایی است که یک شخصیت داستان برای راوی به جا گذاشته است. و وقتی همه گرهها و رازهای داستان در این روایت جانبی گشوده میشود در مییابیم همه چیز دقیقاً همان بوده که از آرام آرام در طول داستان حدس زدهایم! با این همه هیچ یک از اینها مانع به پایان رساندن این کتاب جذاب نمیشود.
آیا کتاب ورقبرگردان است؟ بله! اما به نظرم بسیاری از مسائل فنی داستان به دمدستیترین شیوه ممکن حل شده و گاهی توصیفات ادبی یا ذهننویسیهای طولانی بیموردی هم دارد که به زبان کلی داستان نمیخورد. داستان برای کسی که بخواهد در یک فضای نوآر دهه ۴۰ اروپا غوطه بخورد و ساعات و روزهایی طولانی را در جهان یک رمان سرگرمکننده غرق باشد گزینه بسیار مناسبی است اما برای کسی که به دنبال حل نبوغآمیز معماهای بغرنج یا سویههای عمیق ادبی و فرم خلاق و سنجیده باشد احتمالا گزینه چندان مناسبی به شمار نمیرود.
سایهی باد کارلوس روئیث ثافون را علی صنعوی به فارسی ترجمه کرده و نشر نیماژ منتشر کرده است.