دربارهی کتاب گندم (مودبپور)انتشارات مودب پور منتشر کرد:
اواخر فروردین بود،یه روز جمعه تو اتاقم که پنجره اش به لاغ وا میشد رو تختم دراز کشیده بودن و داشتم فکر میکردم.صدای جیک جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود.هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها با هم دعواشون شده بود و جیک جیک شون هوا بود...
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
دومین و آخرین رمانی که از آقای مودب پور در دوران نوجوانی خواندم.
داستان بسیار سطحی و تکراری بود.
در حدیکه احساس میکردم شخصیت های رمان پریچهر که قبلا خونده بودم با اسامی متفاوت در داستان حضور دارند.
2 سال پیش
2بهخوان
اولین و اخرین کتابی بود ک ازاین نویسنده خوندم
در طول کتاب اشک ادم از خنده درمیومد ولی اخرش مزخرف تمومش کرد
نمیدونم چرا بعضیا دوس دارن فقط غیرمنتظره باشه پایان کتابشون! دیگه اینکه ادم مسخره میشه تهش مهم نیس
2 سال پیش
1بهخوان
رمانی با جهت گیری خاص و بیشتر جَوّ ساز تا جو شناس!
همراه با پایانی سَرسَری
و سیاه نمایی...
پشیمانم از خواندنش!
1 سال پیش
5بهخوان
یادمه اولین کتابی که از مودب پور خوندم کتاب گندم بود و بعد از اتمام کتاب با اینکه حس غم داشتم ولی هنوز لحظات خوش بین صفحات کتاب و خنده های از ته دلم در ذهنم مونده بود و هنوزم که هنوزه با اینکه میدونم انتهای همهی کتاب های مودب پور غمگینه ولی دلم میخواد همه آثارش مخصوصا کتاب گندم و یاسمین رو مجدد بخونم.