دربارهی کتاب مجموعه اشعار پروین اعتصامیانتشارات نگاه منتشر کرد:عمر پروین، بسیار كوتاه بود. در مورد مرگش با آنكه گفته شده بر اثر بیمارى، زندگى را بدرود گفته است اما بسیارى برآنند و یا مىخواهند بر آن باشند كه او توسط مزدوران رضا شاهى به قتل رسیده است. اگر واقعیت امر، حتى چنین باشد، نشان دهندهى آن است كه مردم، نمىتوانند مرگ یك هنرمند شایسته و مردم دوست را در یك جامعهى زیر سلطهى وحشت و رُعب، به طور طبیعى باور كنند، آنهم درست در 35 سالگى. در چنین شرایطى، همیشه عناصرى از بدگمانى، روبهرشد مىگذارد و شرایط را براى گسترش شایعهها، آماده مىسازد.شعر پروین تلخ و متین و زمینى است. تلخى پدیدههاى زندگى اجتماعى انسان، دردها و ناكامىها، در آن بازتابى روشن دارد. در شعر او، خبر از توفانهاى بزرگ روحى او، و یا احساسات برانگیخته و گرم و خصوصى یك زن نیست. زنى كه سعى كرده تا آنجا كه ممكن است، خویشتنِ خویش را در پشت واژهها و آفریدههاى كلامى خود، پنهان سازد. شعر او مجموعهاى است از توصیفها، تشویقها، اندرزها و نشان دادنِ سمت و سوى ذهنى خود به نفع مردم محروم. شعر او در بیشترین عرصهها، چنان كلّى است كه مىتواند چند و چندین سده میان یك مرجع دگرگون شده در زمان و توصیف شده در شعر او فاصله باشد و در عین حال، شمول خویش را همچنان حفظ كند. عناصر مطرح شده در شعر پروین، در قید زمانهاى كوتاه و یا مرزهاى محدود جغرافیایى نیستند. اگرچه رنگ ملى و این سرزمینى خویش را، كاملا حفظ كردهاند. او اگرچه تصاویر دردبارى از زندگى انسانهاى محروم بدست مىدهد، امّا واژهها آتشگون و خشماگین نیستند. حتى آنگاه كه خسم انسانى شاعر، علیه نظام غیر عادلانهاى حاكم برانگیخته مىشود، از نظر مضمون، خشمى است خردمندانه. تولد او ـ 1285 هجرى خورشیدى ـ همزمان است با انقلاب مشروطیّت و دوران نوجوانیش مصادف مىشود با تغییر رژیم از قاجار به پهلوى و نیز حوادث دیگرى كه برآمد مستقیم تغییر حاكمیّت سیاسى در ایران بود.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
عالی، ینی هرچی بگم از ارزشش کم کردم، مخصوصا چقدر از شعرا به زمان حال هم تعمیم داده میتونن بشن...
6 ماه پیش
5بهخوان
اشعار پروین خیلی دلنشین و زیباست؛ مخصوصا شعر "گفت و گوی مادر موسی و خداوند"
1 سال پیش
2.5بهخوان
خانم اعتصامی از کمبود ستاره ناراحت نشوید!بجایش برای شادی روح تان صلواتی ختم میکنم!
نه «آدمِ شعر » بودم و نه آدمِ شعر در دور و اطرافم تا آن سال ها دیده بودم. اینکه کتاب شعر بخوانم و بخرم که کلا تعریف نشده بود...
در همان روز های خوش شروع مدرسه، که دیگر بزرگ شده بودیم، دیگر فرممان سورمه ای رنگ بود و مقنعه سفید نمیپوشیدیم، یکی یکی معلم ها میآمدند ورود مان را به مقطع جدید تبریک میگفتند، کمی که خوش و بش کردند زهر چشم میگرفتند، تاریخ امتحان ها را تا خودِ خرداد معین میکردند که مبادا پر شود و میرفتند. بالاخره نوبت به ادبیات رسید، خانم معلم همه تشریفات هفته اول مهری را به رسم دبیران پیشین انجام داد تا اینکه گفت: و اما امتحان شعر حفظ تون. خوب تا اینجایش چیز جدیدی نبود، لابد باید دو تا شعر برای نوبت یک و دو تا برای نوبت دو از کتاب حفظ میکردیم. همانطور که از فهرست به دنبالِ «شعر آسون ترا » بودم خانم گفت: میروید دیوان پروین اعتصامی را میگیرید و شروع میکنید به خواندن، به ازای هر جلسه باید خوانش یک شعر را تمرین کنید، زمان امتحان هم که شد باید هر کسی شعری متفاوت را حفظ کند و اولویت انتخاب با کسی است که زودتر شعر را حفظ کند.
من که نفهمیدم چه شد! فقط انگار باید با شعر «یه کار اضافه ای » میکردیم... از همان ظهر آمدم خانه و غر زدم تا خود اولین جلسه که قرار شد خوانش شعر تمرین کنم.
شعر خواندن من برای جلسه اول همانا و تا آخر هفته کل دیوان را تمام کردن همان.
خانم معلم و پروین من را با شعر آشتی دادند.
هرچند هنوز از شعر میترسم! احساس میکنم شعر با من حال نمیکند :/
1 سال پیش
1بهخوان
شعرهای جالبی داره 《مثلا سیر و پیاز
سیر طعنه زد ب پیاز چقدر بدبویی
پیاز در جوابش میگه تو از عیب خود بی خبری
ب زبان ساده هست
خدا بیامرزتش