دربارهی کتاب نظر به درد دیگران فلسفه فقط رشته دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود . فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سوالاتی طرح می کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند . این سوال ها و پاسخ های آنها « راه زندگی» هرکس را معین می کنند. اسن مجموعه به مسائل فلسفی از همین دست می پردازدکه همه ما به نوعی در زندگی با آن مواجهیم از سوال های کلی نظیر «معنای زندگی» و «خوشبختی» گرفته تا مسائل جزئی تر نظیر درد وبخشودن ، ترس، ملال ، حسد ، عشق، جاودانگی و... زبان این کتاب ها فنی نیست و همگان می توانند آن را بخوانند.«می گویند فلاکت های جنگ - به لطف تلویزیون - به ابتذالی شبانگاهی تنزل پیدا کرده اند. از بس در تصاویری غرق شده ایم که زمانی از دیدنشان جا می خوردیم و منزجر می شدیم حالا دیگر چیزی از حس همدلی باقی نمانده و به سوی رخوت و بی حسی پیش می رویم.ولی واقعا چه خواسته ای مطرح است؟هیچ شورایی از نگهبان نمی شود تشکیل داد تا هولناکی ها را جیره بندی کند و قابلیتش را در شوکه کردن ما تازه نگه دارد.و مسلما خود این هولناکی ها هم فروکش نخواهد کرد.»سانتاگ بیست و پنج سال بعد از کتاب کلاسیکش درباره عکاسی به موضوع بازنمایی تصویری جنگ و خشونت در فرهنگ معاصر باز می گردد و مارا به تاملی عمیق تر درباره تاثیر و معنای این تصاویر در دنیای امروز فرا می خواند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
نظر به درد دیگران به چه قیمتی؟
در چه مکانی؟
از چه زاویه ای؟
به نظرم این کتاب را اول عکاسان و کسانی که به نوعی در شغل های مربوط به رسانه کار می کنند بخوانند .
دوم حتما می تواند به همه ما ربط داشته باشد ..
اینکه دایم در معرض اخبار و حوادث دردناک چه دور و نزدیک باشیم چه تبعاتی در احساس و عمل ما پدید می آورد.
و عکاس و تیرانداز هردو چه دقیق می توانند هدف قرار می دهند قلب ها را.
1 سال پیش
5بهخوان
از اون کتاباییه که همه باید بخونن تا نسبت به خوراک تصویری که هر روز تغذیه میکنن آگاهی پیدا کنن و نسبتشون رو با وقایع و فجایع دقیقتر مشخص کنن.
سانتاگ در باره رابطه ما با اخبار وقایع تلخ صخبت میکنه و میگه که دیدن یک تصویر دلخراش از جنگ، سیل، زلزله و ... باعث نمیشه که ما احساسی رو که اون آدمهای درگیر، تجربه میکنن رو درک کنیم. چون وقتی ما داریم تصویر حادثهای رو میبینیم توی شرایط ایدهآل و امنیتِ کامل قرار داریم. علاوه بر این دیدن مکرر تصاویر دلخراش همانند تصاویری که هر روزه در اینستاگرام میبینیم، باعث میشه که امرِ دلخراش و تاثیرگذار به امری عادی و بی اثر تبدیل بشه و ما حساسیتمون رو نسبت به اونها از دست بدیم.
پ.ن: عکس یادداشت از استاد علی فریدونی
2 ماه پیش
4بهخوان
خشونت انسانها حد و مرز نداره.
تا فکر میکنی از خشمها و خونریزیهای گذشته سالها فاصله گرفتی، کمی اون طرفتر چشمت به یک جنایت دیگه دوخته میشه.
جنایتهایی که توی چرخه بشری انتهایی براش نیست.
این کتاب از هر دری سخن میگفت.
از هر زاویهای که غمی به جان آدمها میشینه.
از هر زاویهای که شما فکرش رو نمیکنی ممکنه بشری رو برنجونی یا به سختی بندازی.
این کتاب عجیبه.
عجیبه که هنوز هم بعد از گذشت دو روز هضم زوایای پیدا و پنهانش یکم برام سخته.
شاید باید بذارم تهنشین بشه
اما خوب میدونم که برای پایان این سیاهیها نقطه ای وجود نداره.
3 ماه پیش
4بهخوان
آیا میتوانید عکس جسد یک سفیدپوست اروپایی یا آمریکایی را تصور کنید که به فجیعترین شکل کشته شده، روی زمین افتاده و عکاسی بدون در نظر گرفتن حرمت وی، در حال عکس گرفتن از فلاکت اوست؟ تصور چنین چیزی بسیار دشوار و دور از انسانیت است. بدن و به واسطهی آن جسد هر انسانی دارای حرمت و احترام است. اما چند قرنی است که از بدنهایی خاص حرمتزدایی شده است. حرمتزداییای که سالیان سال دوربینهای عکاسان جنگی غربی، از بدن و اجساد آسیایی و آفریقایی و بومیان آمریکایی و... ایجاد کردند. برای این عکاسان تصویربرداری از اجساد «خودی» و نمایش این تصاویر ممنوع بود در حالیکه پخش تصاویر کشتار فجیع مردمان «دیگری» با هدف تضعیف روحیهی آنان، در برنامهی کار قرار داشت.
سانتاگ در «تماشای رنج دیگران» میگوید «مردم اغلب از تحمل دیدن رنج نزدیکانشان ناتوانند.» (ص ۷۸) و من به این میاندیشم که در فلسطین فاجعه به حدی عمیق است که نه تنها مردم باید این رنج را زندگی کنند، بلکه باید این رنج را برای عموم دنیا به نمایش بگذارند و دربارهاش توضیح بدهند. این وحشتناکترین و بیرحمانهترین تجربهی عصر پسامدرن است. تماشاچی رنج خویشتن بودن و فراخوانی دیگران به تماشاچی شدن... به امید تبدیل تماشاگری به کنشگری.